خلاصه ماشینی:
"در واقع میتوان گفت که سیاست رو بردن به نیروی سوم در دیپلماسی ایران با شکست روبرو شد و قراردادهایی که با آلمان، فرانسه و آمریکا در دوران قاجار بسته شد هیچ یک نتوانست به مداخله روس و انگلیس در امور داخلی ایران پایان دهد و رقابت یا سازش این دو کشور برای تأمین منافع خود در ایران تا انقلاب روسیه در سال 1917 ادامه یافت و پس از آن هم میدان برای مدتی دراز به دست انگلیس افتاد.
برای نمونه، هنگامی که ناپلئون قدرتهای بزرگ را در برابر خود قرار داده بود، دیپلماسی ما فرانسه را وارد میدان رقابت قدرتها در ایران کرد و بعد هم از این کار افسوس خورد؛یا در جریان جنگ جهانی اول جناح مهمی از سیاستمداران و روشنفکران زیر پرچم عثمانی که خاک ایران را اشغال کرده بود سینه میزدند و نمیتوانستند فروپاشی نزدیک مرد بیمار اروپا را پیشبینی کنند.
حتی اگر بتوان مسلمان بودن عثمانی را علت این امر ذکر کرد، چرا دشمنیهای دیرینه و چند صد ساله این کشور با ایران به فراموشی سپرده شده بود؟ در جنگ جهانی دوم هم با وجود اعلام بیطرفی از سوی دولت، احساسات طرفدار آلمان در میان گروهی از روشنفکران و حتی نظامیان بسیار پر شور بود و در واقع هم دولت و هم جناحهای غیر دولتی این بار نیز به بازی با کارت بازنده پرداختند و بسیار دیر به اشتباه خود پی بردند."