چکیده:
مهمترین چالش چند سال گذشته کشورمان، گفتمان پروندهای هستهای است و اصلیترین
قدرتی که در پی مدیریت این بحران است اتحادیه اروپا است.اروپا که پس از هجوم
یکجانبه آمریکا به عراق نفوذ گذشته خود در منطقه خاورمیانه را بیش از پیش از دست
داده است در تلاش است تا با حل دیپلماتیک بحران هستهای ایران افزون بر نگهداری یک
شریک باثبات و بانفوذ در منطقه، به اثبات نقش و توانایی خود در مدیریت و حل و فصل
صلحآمیز بحرانهای بین المللی بپردازد.اما رفتار مأیوسکننده اتحادیه اروپا در
برابر بحران هستهای ایران، به روشنی گویای آن بوده که با وجود تلاشهای بسیاری که
برای تقویت توان مدیریت بحران شده است، اروپا هنوز فاصله بسیار با یک بازیگر پویا
در بحرانهای بین المللی دارد.در این میان دیپلماتهای کشور نیز با توجه به اختلافاتی که بین دو سوی آتلانتیک
پس از حمله آمریکا به عراق رخ داد و در پی بهرهگیری از کارت اروپا در برابر
فشارهای آمریکا بودهاند.اما در واقع اروپا و آمریکا در برابر ایران با یکدیگر
اختلاف نظر نداشتند بلکه چگونگی نگرش آنها در برابر ایران متفاوت بوده است.به بیانی
دیگر، اروپا و آمریکا با وجود اتخاذ تاکتیکهای گوناگون یک هدف مشترک را پیگیری
میکنند:ایران را از توانایی هستهای باز دارند و از تبدیل شدن آنان به قدرت مطرح
جلوگیری کنند.توجه به این مهم از سوی دستاندرکاران و صاحبنظران کشورمان لازم است که نباید
انتظار داشت اروپا در پرونده هستهای ایران به رویارویی با آمریکا برخیزد.شایسته
است که ایران به جای اعتماد به اروپا و دیگر بازیگران درگیر این پرونده، به آنها
تکیه کند.اگر اتکا به اروپا و دیگر بازیگران درگیر، جای خود را به اعتماد به آنها
دهد در آن صورت ایران ناچار به امتیازدهی و سازشهای اجباری در برابر این قدرتها
خواهد شد.با وجود این، اعتمادسازی و نه اعتمادگری باید در سیاست خارجی ایران و در
برابر طرفهای درگیر در این پرونده در اولویت قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
"پی بردن به مواضع اروپا و آمریکا در زمینه پرونده هستهای ایران، میتواند دستگاه سیاست خارجی کشور را در گرفتن تصمیمات خردمندانهتر در محیط تازه بین المللی یاری رساند؛زیرا از دید برخی کسان امکان بهرهگیری از تضاد و رقابت اروپا و آمریکا بر پایه دیپلماسی«بده-بستان»وجود دارد و پارهای دیگر بر این باورند که ایالات متحده و اتحادیه اروپایی ارزشهایی یکسان و پیوندی ناگسستنی دارند و هیچگاه حاضر نخواهد شد بر سر ایران روابط خود را خدشهدار سازند.
در واقع اروپاییها در دو وضع متباین قرار گرفته بودند؛ از یک سو به سختگیری، یا فشار آوردن متوازن بر ایران برای تن دادن به نظارت بیشتر با امضاء و اجرای پروتکل پیوست و شفاف شدن پرونده هستهای ایران نظر داشتند و از سوی دیگر نمیخواستند پرونده ایران به شورای امنیت فرستاده شود زیرا به باور اروپا، بیرون رفتن پرونده از آژانس همچون بیرون رفتن موضوع از«مدیریت اروپایی» و آغاز عملکرد یکجانبه آمریکا برای کامل کردن پروژه خاورمیانه یکپارچه بود.
پی بردن به مواضع اروپا و آمریکا در برابر برنامه هستهای ایران، میتواند دستگاه سیاست خارجی کشور را در گرفتن تصمیماتی خردمندانهتر در محیط تازه بین المللی یاری رساند زیرا از دید برخی کسان امکان بهرهگیری از تضاد و رقابت اروپا و آمریکا وجود دارد و پارهای دیگر بر این باورند که ایالات متحده و اتحادیه اروپایی که در اردوگاه غرب قرار دارند ارزشهای یکسان و پیوندی ناگسستنی دارند و هیچگاه حاضر نخواهند شد برای منافع ایران روابط خود را خدشهدار سازند."