چکیده:
واحه خوارزم با داشتن فرمانروایانمحلیموسوم به خوارزمشاهیان و بهره مندی از خودمختاری داخلیاز نظر سیاسی همیشه جزئی از ایران بود و فقط حمله مغولموجب گسیختگی این پیوند گردید. در دورهتیموری و صفوی، این پیوند به شکل دیگری تجدید گشت، اما با سقوطهمزمان صفویه و عربشاهیان خوارزم، دوباره وحدت و امنیت سیاسی ایران از بین رفت و رقابت سران و سرداران در نواحی مختلف کشورو از جمله خوارزم آغاز شد.اینآشفتگینزدیک به یک قرن - بدون احتساب ایام سلطنت نادرشاه ـ در اداره امور سیاسی ایران باقی ماند تا با روی کار آمدن قاجارها امنیت و وحدت سیاسی کشور تجدیدگردید.درهمین زمان با ظهور سلسله بنی ایناق در خوارزم، همین سرنوشت برای آن واحه نیز رقم خورد.این مقاله در پی آن است که ضمن شناسایی تحولات داخلی خوارزم، زمینه های استقرار بنی ایناق(قنقرات ها) را بررسی کند. سپس با مطالعهروابط فیمابینخوانین قنقرات با دولت قاجار، نحوه تداوم یا تغییر در پیوند سنتی خوارزم با ایران را تبیین کند.
The oasis of khwarazm، having native rulers (called khwarazm shahs) and enjoying domestic independence، has always been politically a part of iran، And only during the Mongols invasion it disintegrated from this countr. during the ruling time of tamer lane and safawid dynasty again it united with Iran though in a different manner. Almost coinciding with the decline of safawid and arabshahids of khwarazm، once more، the political unity and domestic security of Iran ruined and so it raised competition for power among political leaders and military commandars from the four – corners of the country including khwarazm. So،( exclusive of ruling of nadir shah) for about hundred years، political diversities and unrests continued. However، with the advent of Qajar dynasty، peace and unity were reestablished in the country. Simultaneously، the same condition took place in khwarazm with the dynasty of bani oynaq coming to its power. This article، after all، intends to not only have an eye upon the domestic upheavals of khwarazm but to figure out how bani oynaqs(qanqorats) came to power. Moreover، the article is directed to examine the quality of the relationship between qanqorat´s noble (khans) and Qajar government in order to determine how the two sides kept their traditional connection or how this relationship altered thereafter.
خلاصه ماشینی:
حال سؤال اين است که بـا خاتمـه دوران آشـفتگي و روي کـار آمـدن ايـن دو سلسله چه تغييراتي در پيوندهاي ميان اين خان نشين با دولت مرکـزي ايجـاد شـد؟ و چرا؟ به عبارت ديگر هدف مقاله حاضر آن است که پاسخي روشن به اين پرسـش دهـد که روابط خان نشين خيوه با دولت مرکزي ايران در عهد قاجارهـا چگونـه بـود و تحـت تأثير چه عواملي قرار داشت ؟ اوضاع سياسي خوارزم پيش از قاجارها پس از مرگ نادرشاه در ١١٦٠ق .
پسرش عوض بـي اينـاق جانشـين وي گرديد، اما رقابت شديدبين قنقرات ها و منغيت ها از يک سو و درگيري با اوزبکان آرال از سوي ديگر، اوضاع را به شدت آشفته کرد و به ترکمن هاي يموت نيز فرصت داد تا خود را در اين مبارزات وارد کنند و بدون اعتناء بـه اينـاق وخـان پوشـالي قـزاق دراطـراف خـان نشـين ترکتازي وتاراج کنند.
توجه و مداخلات استعمارگران اروپايي به ايـن مناطق نيز مزيد بر علت شد تا خوانين خيوه را از تعرض به شمال خراسان مانع آيد؛ در نتيجه از اين پس باب روابط سياسي و مذاکرات ميان دربار مرکزي و خان نشـين خيـوه گشوده شد.
از آن پس ، رحيم خان هر زمان که خود به واسطه مشکلات نمي توانست بـه خراسـان بتـازد، انجام اين کار را به يک عامل مي سپرد تا با مداخله در امور مربـوط بـه ايـلات تـرکمن و حمله به اهالي خراسان و استرآباد،ضمن کسب غنايم براي دولـت مرکـزي نيـز اسـباب زحمت فراهم کند.