چکیده:
بهعنوان یک متغیر موثر در وقوع انقلاب همواره مورد توجه نظریهپردازان
انقلاب بوده است اما حداکثر در حد یک عامل ثانوی و حاشیهای انقلابها به
آن پرداخته میشد. وقوغ انقلاب اسلامی در ایران که با نام مذهب شیعه شکل
گرفت باعث توجه ویژه نظریه پردآزان به نقش مذهب در مطالعات انقلاب شد؛
بهگونهای گه ادبیات سیاسی مربوط به تئوری پردازی انقلابها توسعه پیدا کرد
و حوزه مطالعات فرهنگی انقلابها غنای بیشتری پیدا کرد. تا کنون نظریات
مختلفی از منظرهای سیاسی, و فرهنگی در
زمینه انقلاب ایران ارائه شده است اما به دلیل ماهیت دینی و مذهبی انقلاب
ایران» هیچکدام از آنها به اندازة نظریات فرهنگی تبیین کننده واقعیت انقلاب
ایران نیستند.این مقاله در صدد است تا دیدگاه سه تن از نظریه پردازانی را که
از منظر فرهنگ و مذهب به تبیین انقلاب ایران پرداخته اند مورد تجزیه و تحلیل
قرار دهد. نیکی کدی، حمید عنایت و تدا اسکاچپول نظریهپردازانی هستند که
دیدگاه آنها در این رابطه مورد بررسی قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"اما به هر حال او را باید جز کسانی قلمداد کرد که ریشه اصلی انقلاب ایران را در عوامل اقتصادی و اقدامات مدنیزاسیون شاه میدانند که باعث تأثیرات منفی بر گروهها و طبقات مختلف اجتماعی و سرکوب آنها شده است و در نتیجه شکست این اصلاحات اقتصادی،انقلاب از درون آن درآمده است او بر اساس همین فرضیه به پاسخ علت مذهبی شدن انقلاب ایران میپردازد و معتقد است وقتی رژیم شاه اقدام به مدرنیزاسیون،اصلاحات اقتصادی کرد اقشار و گروههای سنتی را که بیشتر ریشه در گذشته دارند مقابل خود قرار داد.
زیرا آنها با این جریانات مأنوستر از جریانان مدرن زندگی شهری بودند؛بنابراین این گروهها نیز در مذهبی کردن انقلاب نقش عمدهای داشتند گذشته از این موارد،کدی معتقد است یک علت سیاسی نیز در مذهبی شدن انقلاب ایران دخیل است و آن این که در دهه پیش از انقلاب رژیم شاه بیشتر مخالفان غیرمذهبی و کمونیستها و تودهایها را سرکوب میکرد و آنها را دشمن درجه یک خود میپنداشت و از نیروهای مذهبی غافل شده بود و همین امر باعث شد تا نیروهای مذهبی از غفلت رژیم استفاده کنند و از این فرصت به دست آمده نیروهای خود را سازمان دهند و در مقابل رژیم قرار گیرند و یک انقلاب مذهبی را ایجاد نمایند."