چکیده:
این پژوهش درصدد پاسخ به این پرسش است که، «آموزش تفکر» و شیوه آموزش دوسویه در میان بزرگان فرهنگ ساز ایرانی مغفول بوده است یا نظایری دارد؟ با بررسی شیوه گفت و گوی دوسویه فریدالدین عطار در منطق الطیر و مقایسه آن با مولفه های «آموزش تفکر» متیو لیپمن، مشاهده شد که شیوه آموزشی عطار در قرن هفتم به شیوه آموزشی متیو لیپمن در قرن حاضر بسیار نزدیک است. این مقایسه با تسامح از تعریف کودک در دیدگاه روان شناسان، که غالبا بین یک تا دوازده سال است، انجام شده است. کودک از دیدگاه عارفان انسانی خام و مبتدی است و این تعریف، نزدیک به تعریف «کودک، کودک است» در P4C است. همان طور که دیدگاه عطار و لیپمن در موضوع آموزش (فلسفه) و هدف آموزش (ارتقای تفکر و اتخاذ تصمیم آزادانه برای خود) شبیه به هم است در شیوه آموزش آن ها نیز شباهت زیادی دیده می شود. هر دو از قصه و گفت و گو در شیوه آموزش خود بهره برده اند و در روش هر دو، تعلیم تفکر و فلسفه موجب تغییر رفتار می شود.
خلاصه ماشینی:
"همانطور که دیدگاه عطار و لیپمن در موضوع آموزش(فلسفه)و هدف آموزش(ارتقای تفکر و اتخاذ تصمیم آزادانه برای خود)شبیه به هم است در شیوۀ آموزش آنها نیز شباهت زیادی دیده میشود.
{Sجملۀ مرغان شدند آن جایگاه#بیقرار از عزت این پادشاه# شوق او در جان ایشان کار کرد#هر یکی بیصبری بسیار کرد# عزم ره کردند و در پیش آمدند#عاشق او دشمن خویش آمدندS} (همان:265) اما از آنجا که راه طولانی و دشوار بود سیروسلوک و رسیدن به این هدف با همه سازگار نبود(ارزشیابی عطار از ناسازگاری راهکار برای عموم مرغان،مؤلفۀ پنجم لیپمن).
# چون بدانستی که ظل کیستی#فارغی،گر مردی و گر زیستی# گر نگشتی هیچ سیمرغ آشکار#نیستی سیمرغ هرگز سایهدارS}&%00303KVTG003G% {Sباز اگر سیمرغ میگشتی نهان#سایهای هرگز نماندی در جهان# هرچه اینجا سایهای پیدا شود#اول آن چیز آشکار آنجا شودS} (همان:281) گفتوگوی مرغان با هدهد و یافتن نسبت خود با خداوند متعال و کشف هویت خود، که سایۀ خداوندند،نقد سازندۀ توأم با تغییر عقیده را شکل میدهد که به پرورش تصور معقول از خود و عزت نفس مرغان و احترام به دیگران،به جهت آنکه همه نسبتی با خدا دارند و سایۀ خداوندند منجر میشود(ویژگی دوازدهم لیپمن)."