چکیده:
با وجود کاهش قدرت خلفا در دوره دوم عباسی، سخت گیری و فشار بر
شیعیان که مخالفان حکومت شمرده می شدند ، همچنان ادامه داشت . با این حال، برخی از
خاندان های مهم و با نفوذ دستگاه خلافت عباسی، گرایش های شیعی داشتند؛ خاندان
نوبختی که برخی از اعضای آن از بزرگان امامیه و اصحاب ائمه (ع) بودند و پایگاه علمی و
اجتماعی بالایی داشتند ، از آن جمل ه اند. در این پژوهش تلاش شده با واکاوی متون کهن
تاریخی و اتخاذ شیوه توصیفی - تحلیلی، ضمن شناسایی چهره های شاخص خاندان
نوبختی، عملکرد آنان و نوع تعاملشان با دستگاه عباسی و رجال درباری از یک سو و
ارتباطشان با رهبران شیعه و عموم شیعیان از سوی دیگر بررسی شود . نوبختیان به کمک
خاندان فر ات و با حفظ مقام و موقعیت دینی - اجتماعی خود، به دربار راه یافتند و عهده دار
مناصبی مهم شدند و همواره مترصد بودند که از طر یق نفوذ به بدنه حکومت و با بهره برداری
از امکانات به دست آمده به مبارزه با مخالفان و بدعت گذاران مبادرت ورزند . آنان توانستند
با تدبیر و کاردانی و رعایت احتیاط و تقیه و با کسب اعتماد خلیفه، برای تثبیت و گسترش
تشیع تلاش کنند ودر آن مقطع زمانی موجب کاهش فشار بر شیعیان شوند . شناسایی اهداف
و نتایج ایجاد این مناسبات دوگانه، مساله اصلی این پژوهش است.
خلاصه ماشینی:
"این موقعیت،مانند نفوذ سایر افراد خانداننوبختی از جمله ابو سهل و دیگران،به خاطر وجود آل فرات شیعه مذهب در دربار وانجام امور اجرایی و دولتی به وسیله آنها بود.
همچنین در قسمت عمده خلافت الراضی(322-329)ابن روح در بغداد در میان&%00218TOMG002G% شیعیان جایگاهی والا داشت و به سبب اموال زیادی که طایفه امامیه نزد او میآوردند،توجه خلیفه و عمال دیوانی را نیز که در این اوقات دچار تنگدستی بودند،جلبکرد(طوسی،1411،251).
به خاطر نفوذ فوق العاده وی در دستگاه خلافت به کمک ابن فرات وزیر،سایربزرگان شیعه،مانند حسین بن روح نوبختی نائب خاص امام زمان(عج)و دیگران بهعزت و شوکت و احترام زندگی میکردند و عموم شیعیان نسبتا در آسایش بودند(اقبالآشتیانی،101).
ابو سهل در برخورد بااو از در رفق و مدارا و احترام وارد شد و از سختگیری خودداری نمود(سیوطی،34)؛چرا که حامد بن عباس در زمان وزارتش در سال 309 در دستگیری و قتل حسین بنمنصور حلاج-که با دعوتش اساس تشکیلات دینی فرقه امامیه را تهدید میکرد-باابو سهل همراهی کرده بود.
جریا دیگری که ابو سهل در آن از امامیه دفاع نمود،مربوطبه ابو جعفر محمد بن علی شلمغانی معروف به ابن ابو العزاقر بود که مذهبی جدیدایجاد کرد و در عالم تشیع قائل به تناسخ و حلول خداوند در اجسام دیگر و امثال آنشد.
نتیجه بررسی نقلهای موجود در مورد ابن خاندان نشان میدهد که آنان با وجود اینکه بهمذهب تشیع اعتقاد داشتند و بعضا از بزرگان امامیه و اصحاب ائمه(ع)بودند،برایراهیابی به دستگاه خلافت سنیمذهب و رفق و مدارای با برخی رجال درباری دررسیدن به هدف خدمترسانی به تشیع تلاش نمودند."