چکیده:
مکتب فرانکفورت با نام موسسة تحقیقات اجتماعی در آلمان در سال ۱۹۲۳پایهگذاری شد. این رویکرد از نظریات کارل مارکس۱ الهام گرفته است و نخستینبار با تحلیل انتقادی افکار فلسفی و در مرحلة بعد با انتقاد از ماهیت نظام سرمایهداری شکل گرفت، با این حال هدف غایی این مکتب آشکار ساختن دقیقتر ماهیت جامعه است. در این مقاله سعی شده است با توجه به میانرشتهای بودن بحث مکتب فرانکفورت ضمن مرور مبانی و مفاهیم این رویکرد، تاثیرات آن در جغرافیا و آموزش جغرافیا مورد کاوش و بررسی قرار گیرد. روش تحقیق در این مقالة توصیفی ـ تحلیلی بر مبنای استفاده از مدارک و مطالعات کتابخانهای بوده است. نتایج تحقیق نشان داد که این رویکرد خدمات عمدهای به دیالکتیک و ذهنگرایی داشته است. جبههگیری مکتب فرانکفورت در مقابل نظام سرمایهداری و شکل تاثیر آن در جغرافیا بهصورت بهوجود آمدن مکتب جغرافیای رادیکال و رویکرد اقتصاد سیاسی در این علم است. موضوع اصلی مطالعات این رویکرد در مورد جغرافیا بیشتر بر شکل جدید سلطة انسان بر طبیعت از طریق علم و فناوری و بهرهبرداری فنی انسان از طبیعت معطوف بوده و تاکید عمدة پیروان مکتب بیشتر به برقراری ارتباط منطقی با محیط طبیعی است. این مکتب در امر آموزش جغرافیا بر استفاده از رویکرد جغرافیای رفتاری و روشهای کیفی تاکید دارد.
خلاصه ماشینی:
"موضوع اصلی مطالعات این رویکرد در مورد جغرافیا بیشتر بر شکل جدید سلطة انسان بر طبیعت از طریق علم و فناوری و بهرهبرداری فنی انسان از طبیعت معطوف بوده و تأکید عمدة پیروان مکتب بیشتر به برقراری ارتباط منطقی با محیط طبیعی است.
انتقاد جزئیتر این است که اعضای مکتب فرانکفورت بیشتر از زوال سخن گفتهاند و در تحلیلهای خود، در توجه به فرهنگ و جبرگرایی فرهنگی دچار افراط شدهاند (ریتزر، ۱۳۷۹: ۲۱۰) وضعیت کنونی هماکنون نظریة انتقادی در آلمان در دوران گذار بهسر میبرد.
در ابتدا سنت ۷۵سالة مکتب فرانکفورت به وسیلة ماکس هورکهایمر و تئودور آدورنو و پس از آن به وسیلة یورگن هابرماس راهبری شد، هر چند هابرماس و سایر اعضای نسل دوم هنوز فعالیت میکنند، اما بازنشستگی وی در سال ۱۹۴۴ نشاندهندة پایان این دوره و ظهور نسلی جدید در نظریة انتقاد اجتماعی است که بهدست آکسل هونث۱۸ هدایت میشود.
به عبارتی میتوان گفت نظریة انتقادی رویکرد فرانکفورت حتی قبل از پیدایش این مکتب بهعنوان یک مکتب رسمی در سال ۱۹۲۳ و مدتها قبل از آن، به نوعی در علم جغرافیا وجود داشته و به کار برده شده است.
مسئلة دیگر در مورد تأثیر مکتب فرانکفورت بر آموزش جغرافیا، این است که این رویکرد بر استفاده از روشهای سنتی در آموزش جغرافیا انتقاد میکند و به کار بردن فناوریهای جدید را با توجه به شرایط زمانی و مکانی هدف خود قرار میدهد.
هرچند که این نظریه به خاطر داشتن موضع ضدتاریخی، نادیده انگاشتن اقتصاد، ناتوانی در عمل و دوری از مارکسیسم مورد انتقاد قرار گرفته است، اما امروزه نظریة انتقادی به فراسوی محدودة مکتب فرانکفورت گسترش یافته است."