چکیده:
دیدگاههای گوناگونی دربارۀ سقط جنین، از منظر اخلاقی، طرح شده است. برخی بر آنند که سقط جنین، به لحاظ اخلاقی، از لحظه لقاح مطلقا نادرست است. حتی در صورتی که جان مادر در معرض خطر باشد؛ در مقابل، عدهای معتقدند نه تنها سقط کردن جنین در طول مدت بارداری نادرست نیست، بلکه کشتن نوزاد تازه متولد شده نیز نادرست نیست. گروه سوم قائل به تفصیلاند: برخی سقط جنین را در صورتی مجاز میدانند که جان مادر در معرض خطر باشد؛ برخی میان مراحل مختلف بارداری تفاوت قائل شدهاند؛ برخی میان بارداری خواسته و ناخواسته تفاوت قائل شدهاند و در صورتی که بارداری ناخواسته باشد سقط جنین را مجاز دانستهاند و در صورتی که بارداری با خواست مادر باشد تنها در صورتی سقط جنین مجاز است که جان مادر در معرض خطر باشد و ... . جودیث جارویث تامسون تفصیل اخیر را مطرح کرده است. وی برای نخستین بار در مقالهای که در سال 1971م. نوشت میان بارداری خواسته و ناخواسته تفاوت قائل شد و سقط جنین را در صورتی که بارداری ناخواسته باشد، مجاز دانست. در این مقاله، به نقد و بررسی بخشی از ادعای تامسون در این زمینه پرداخته میشود.
خلاصه ماشینی:
") او در مقابل این سخن که عدم شباهت قابل توجهی میان مورد اصلاحشده ویولننواز و مورد بارداری ناخواسته وجود دارد که مسئولیت زن را بهطور چشمگیری کاهش میدهد، زیرا چون خود زن با اعمال و رفتارهایی باعث شده است که جنین پا به عرصه هستی بگذارد پس خود او این حق را دارد که از ادامه حیات او جلوگیری کند، در حالی که اگر جنین بدون دخالت زن بهطور مستقل و خودخواسته به وجود میآمد، مسلما زن چنین حقی نمیداشت و دراینصورت جنین در اثر اعمال ارادی زن برای تداوم حیاتش وابسته به او میشد، میگوید: «به نظر من «الف» هیچگونه حقی برای به وجود آوردن موجودی دارای حقوق اخلاقی تام و تمام (ب)، چه بهطور آگاهانه و چه بهعنوان نتیجه قابل پیشبینی اعمال و رفتارهای ارادیای که او میتوانست از آنها احتراز ورزد، و سپس امتناع از انجامدادن آنچه او از قبل میدانست برای زنده نگهداشتن آن موجود لازم است، ندارد؛ همانطور که حق ندارد با شخص حاضری (موجودی) به توافق برسد که درنتیجۀ آن، آن شخص اجازه یابد از او درخواست کند که زندگیاش را نجات دهد و او به هنگام چنین درخواستی از انجامدادن آن مضایقه کند."