چکیده:
بررسی روایتهای سینمایی از تجربههای نسلی مشترک در خصوص جنگ هشت سالة ایران، موضوع مقالة حاضر است. در این مقاله تلاش شده تا با اتخاذ رویکردی ساختارگرایانه بتوان به بررسی چگونگی بازنمایی دوگانگیهای مربوط به روابط نسلی (اعم از: روابط دروننسلی و روابط بین نسلی) پرداخت که در آثار سینمای جنگ حاتمیکیا بازنمایی شده است از جمله: عقیدهگرایی/عملگرایی، وظیفه محوری/نتیجهمحوری، عشقمداری/عقلمداری، درونگرایی/برونگرایی و گذشتهگرایی/آیندهگرایی. منطق پیگرفتهشده برای تحلیل تقابلهای استخراجشده، الگوهای کنشی پارسونز است. از میان آثار حاتمیکیا به بررسی پنج اثر وی پرداخته شد که هم متعلق به ژانر جنگ بودهاند و هم به موضوع «روابط نسلی» پرداختهاند: مهاجر (1368)، از کرخه تا راین (1371)، آژانس شیشهای (1376)، موج مرده (79/1378) و به نام پدر (1384). مؤلف در سیر بازنمایی روابط نسلی، از مهاجر تا به نام پدر، از سویة ابتدایی تقابلهای مذکور به سویة دوم مایل شده است. این امر میتواند شاهدی بر شکلگیری ساحت اجتماعی مستقلی باشد که پس از جنگ به تدریج ایجاد شد و مؤلف نیز تحت تأثیر آن، در خوانش مرجح خویش به سویة دوم تمایل یافته است.
خلاصه ماشینی:
"در این اثر اگرچه علاوه بر جنگ، خانواده نیز محوری برای شکلگیری تجربة نسلی است، رویکرد اساسی شخصیتپردازی و سیر روایی، نسل دارای تجربیات غیر جنگی را مقهور نسل جنگ و نمایندة آن سعید میکند.
اگرچه تجربة اساسی که نسل قهرمان داستان و ذهنیت نسلی ایشان را شکل میدهد، جنگ است، نسل دیگری نیز به صورت کمرمق در برابر این نسل روایت میشود که مایل به سویة دوم است و لزوما در پردة سوم و در مرحلة گرهگشایی دچار تحول نمیشود و همچنان بر ارزشها و تجارب نسلی خویش ملتزم باقی میماند.
این اثر اگرچه قابلیت آن را دارد که به متنی «چندصدایی» تبدیل شود (چراکه موقعیتهای فراوانی برای محمود فراهم میشود تا با اسد و حاجی رئوفی مشاجره و گفتگو کند)، در نهایت مؤلف با ترجیح دادن یکی از طرفین تقابلهای روایی، متن را از حالت «نوشتنی" به حالتی «خواندنی" تبدیل میکند.
در این فیلم، اگرچه مؤلف به سایر شخصیتها و نظرها نیز اجازة بروز میدهد و سعی میکند متنی «چندصدایی» ارائه دهد، از طریق رمزگشایی برخی از نشانههایی که در متن تعبیه کرده است، میتوان خوانش مرجح اثر را در برتری یافتن رویة ابتدایی تقابلهای فوق دریافت.
اگرچه مؤلف در آژانس نیز دغدغههای بازماندهای از جنگ را روایت میکند که به دنبال کمکرسانی به همرزم خود در بحبوحة بیتوجهی به ارزشهای جنگی است و اگرچه در نهایت نیز قهرمان پیروز میدان همین شخصیت است، در فضایی چندصدایی به بازنمایی ذهنیت نسلی دیگری نیز پرداخته میشود که بر اساس تجربة اجتماعی دیگری شکل گرفته است."