چکیده:
در این تحقیق ما با بررسی آثار و آراء هشت تن از اندیشمندان در یکی از حوزههای علوم انسانی و اجتماعی، با چارچوب نظری رندال کالینز، در جستجوی عوامل امکان و امتناع تولید علم و ایده در علوم اجتماعی ایران معاصر بودهایم. رندال کالینز که در کتاب پراهمیت خود با عنوان جامعهشناسی انواع فلسفه سه عامل حیاتی برای تولید و مانایی ایدهها و آثار تراز اول را در تاریخ 2500 سالهی فلسفه مییابد و اثبات میکند که اندیشمندان تراز اول تاریخ همواره از یکی از این سه عامل بهره بردهاند: حضور در جمع اندیشمندان همفکر، تضارب و نقد آراء مخالف و یا تلمذ در مکتب یا حلقهی اساتید و اندیشمندان مهتر و سلف. ما با بررسی و در نهایت، رد ایده جوان بودن و یا ایده در حال گذار بودن جامعهشناسی ایران، به بررسی واقعبینانه و علمی وضعیت تولید اندیشههای مانا و تراز اول حوزهی هویت ملی (منتخبی از سایر حوزهها) در گرایشهای مختلف علوم انسانی پرداختهایم. در پس تحقیق حاضر عدم وجود اجتماعهای علمی که منتهی به تولید ایده و نظر تراز اول گردند، به عنوان علت اصلی ناشکوفایی علوم اجتماعی در ایران تلقی میگردد.
خلاصه ماشینی:
"حمید احمدی علیرغم مطالعهی آثار بسیار درین جستار مایه، خود اذعان میکند که ایدههایش را ار درون یک محفل یا جمع فکری خاص نگرفته است و علیرغم ایراداتی که به نظر بسیاری از اندیشمندان دارد اما کمتر فرصتی پیش آمده که افراد به تقابل و تضارب آراء بطور حضوری یا کتبی، و البته علمی و موشکافانه بپردازند و از این رهیافت به تولید ایده و اثر جدید و درخور توجه برسند (گفتگو با نگارنده، الف 1390).
در یک جمعبندی نهایی باید گفت که علیرغم بسیاری از اندیشمندان با پیش انگارهی در حال گذار بودن وضعیت جامعهی ایران و وضعیت جامعهشناسی در ایران خود را از هرگونه اتهام به کم کاری و یا کژکاری مبرا میکنند، اصحاب علوم اجتماعی بایستی از انزوای ذهنی و عینی بیرون آیند و ابتدا با حضور در حلقههای فکری و تعاملات میان اندیشمندان، خود را در معرض نقد و تائید سایر اندیشمندان قرار دهند تا در این تضارب آراء، ایدههای آنان نیز پختهتر شود و برخورداری از دستگاه نظری/مفهومی کاملتر و بهتری را برای خود رقم زنند.
در این بین بایستی به نقش تلمذ و رابطهی استاد شاگردی نیز اشاره کرد و گفت که همانطور که فرد بدون مطالعهی آثار اندیشمندان سلف خود و همینطور تلمذ در محضر برخی از آنان نمیتواند به سطوح بالای علمی در آن جستار مایه دستیابد، اگر در زندگی آکادمیک خود فارغ از آراء آنان (حتی بهمنظور نقد آنان) دست به تالیف ببرد، هرگز خاصیت انباشتی علم ظاهر نمیشود و همواره ممکن است ذهن اندیشمندی درگیر سئولاتی باشد که شاید اسلاف وی در مورد آن موضوع به نتایج درخوری رسیده باشند."