چکیده:
نوشتار حاضر با اشاره کوتاه به دیدگاه های مختلف فلسفی و اخلاقی در رابطه معرفت و علم و عمل انسان و موضع آیات قرآن نسبت به آن، مسئله شکاف میان معرفت و عمل را مورد پذیرش قرارداده و با طرح نظریه ایمان درصدد حل این رخنه برآمده است. برای حل مسئله بر عنصر معرفتی در ایمان تاکید شده، درحالی که نظریات معرفت محور تنها بر شناخت به نیکی و بدی عمل تاکید دارند، عنصر معرفتی در ایمان ما را به معرفت و شناختی مضاعف در نسبت با عمل می رساند. برای رسیدن به طرح جامعی برای حل مشکل شکاف معرفت و عمل از طریق ایمان، تاثیر علت مادی در عمل و رفتار انسان (خود عمل و ماهیت و مراتب آن) و توجه به نقش علیت غایی عمل (اهداف و غایاتی که فاعل نسبت به عمل باور دارد) و نیز، نظر به مسئله تشکیک ایمان و مراتب آن از جمله مبانی تبیین طرح حاضر است.
Referring briefly to various philosophical and ethical views of human knowledge and action and to the view of the holy Quran in the field, this paper has agreed with the gap between knowledge and faith, and, relying on the theory of faith, has tried to solve the problem. In this view, an epistemic element can be found in faith by which one may attain a double knowledge in action. It is just the same element lacking in knowledge - based theories. To attain a full proposal for solving the problem with regard to faith, regarding the effect of material agent in human action and deed, the role of final goal in it and noticing degrative state of faith and its degrees must be counted as the foundations.
خلاصه ماشینی:
تبینن نظریه ایمان این نظریه باتوجه به مباحثی که تاکنون بیان شد، مبتنی بر پذیرش شکاف میان معرفت و عمل و عدم کفایت معرفت برای عمل و مبتنی بر تأثیر امیال و احساسات و خواستههای نفسانی در اعمال انسان است که موجب میشوند تا انسان برخلاف آگاهی و شناخت خود نسبت بهخوبی و بدی رفتار کند، آنگونه که ارسطو و بسیاری از اندیشمندان اسلامی بدان معتقدند و نظریه ایمان برای حل این مشکل طرح میشود.
درحالیکه ارتباط معرفت و عمل در نظریههای طرح شده، تنها ناظر به شناخت و آگاهیاز خود عمل و نیکی و بدی آنها میشود، نظریه ایمان دینییک نوع شناخت دیگری را نیز در کنار این معرفت و شناخت قرار میدهد و آن معرفت و شناخت به وجود خداوند و موجودات غیبی و اعتقاد و باور به وجود آنها و آگاهی آنان از اعمال و رفتارهای انسان است.
با چنین بیانی بحث مراتب ایمان میتواند تمام مومنان را دربرگیرد و توجیهی برای ضعف اراده در انسانهای مومن نیز ارائه دهد، اگرچه میتوان با داخل کردن قید التزام عملی در تعریف ایمان، یا منحصر نمودن ایمان در درجه خاصی از معرفت و یقین، شکاف میان معرفت و عمل را بهطور کامل برطرف نمود، اما چنین تعریفی از ایمان نمیتواند از عهده سازگار کردن آن با موضوع مراتب ایمان و توجیه اعمال و رفتارهایی از مومنان که برخلاف باور ایمانی و اخلاقی آنان صورت میگیرد، برآید.