چکیده:
مقاله به بررسی تطبیقی رمان صد سال تنهایی نوشته گابریل گارسیا مارکز و عزاداران بیل نوشته غلامحسین ساعدی اختصاص دارد. در آثاری که به این سبک نوشته می شوند ترکیب واقعیت و رویا به صورتی انجام میگیرد که گویی این دو جزء جدانشدنی هستند. در این دو اثر، طبق شاخص های رئالیسم جادویی مشکلات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دو کشور ایران و کلمبیا با توجه به اسطوره ها و باورهای بومی، خرافه گرایی و نوعی هراس ناشناخته در مواجهه با مدرنیسم توصیف شده است.
خلاصه ماشینی:
در درونمايه هر دو رمان به شکست ، تنهايي ، خرافه ها، ترس و خوف ، مسخ ، تکرار تاريخ ، سنت ها و فرهنگ بومي ، عشق و مرگ و ويراني ، بررسي شخصيت ها و عوامل اجتماعي و سياسي و توجه به عوامل واقعي و فراواقعي پرداخته سال پنجم ، شمارة ١٦ شده است .
٢. بحث و بررسي ١-٢- درونمايه : ١-١-٢ سنت و مدرنيته : «مارکز مثل بسياري از روشنفکران و نويسندگان مردمي جهان با تهاجم غرب ؛ برخوردي دوگانه و متفاوت دارد: از يک سو به خاطر از دست رفتن يگانگي ، قرابت ، سادگي و غناي معنوي و فرهنگ ابتدايي کشور خود بيش از تهاجم اسپانيايي ها خشمگين و متأسف است و از ديگر سو چشم خود را به تمدن جهاني و نقش تعيين کننده آن در پيشرفت اجتماعي و فرهنگي نمي تواند ببندد اين گونه برخورد در وجه محلي اش با آن چه مارکس در کتاب استعمار خود آورده تفاوتي ندارد زيرا نشان داده است که برخورد کشورها و جامعه هاي پيش استعماري با استعمار امپرياليسم جهان نمودار غرب ، برخورد دوگانه اي است .
وي عقب ماندگي و جهل ناداني مردم را در مقابل قدرت استعمار به نمايش گذاشته است ، مردمي را توصيف مي کند که آن قدر در فقر فرهنگي دست و پا مي زنند که استعمار به خوبي توانسته است در تحميل کردن قدرت خود به آنها موفق باشد اشاره او به وجود استعمار حاکم در ايران سال پنجم ، شمارة ١٦ در قالب بيان ورود کاميون آمريکايي ها به بيل در داستان ششم ديده مي شود.