چکیده:
حداقل دستمزد یکی از متغیرهای مهم سیاست¬های بازار کار در سطح جهانی است. زیرا یکی از اهداف مهم اقتصادی¬–¬اجتماعی دولت¬ها، حمایت و پیشتبانی از نیروی کار جهت حفظ و ارتقای قدرت خرید و رفاه زندگی و تامین امنیت شغلی آنان با استفاده از اهرم حمایتی حداقل دستمزد می¬باشد .به دلیل ارتباط میان حداقل دستمزد و کاهش سطح فقر این سیاست به یکی از ابزار اصلی جهت کاهش فقر در میان اکثر کشورها تبدیل شده است. هدف اصلی این تحقیق بررسی رابطه¬ی حداقل دستمزد بر فقر در اقتصاد ایران می¬باشد. در این مطالعه برای انجام آزمون همگرایی و تخمین مدل از الگوی خود توضیح با وقفه های گسترده (ARDL) استفاده شده است. برای این منظور، داده¬های سری زمانی سالانه اقتصاد ایران طی دوره¬ی 1387-1363 به کار گرفته شده است. طی دوره مورد بررسی یافته¬های پژوهش نشان می¬دهد که رابطه میان حداقل دستمزد و نرخ فقر منفی و معنی¬دار می¬باشد. می¬توان نتیجه گرفت که دولت با افزایش حداقل دستمزد، ضمن حفظ قدرت خرید کارگران در شرایط تورمی، نرخ فقر را به طور معنی داری کاهش دهد.
The Minimum wage is one of most important labor market policies in the world. Because one of the significant economical - social goals of governments is supporting workforce in order to maintain and improve the purchasing power and life welfare and job security of them using the minimum wage of leverage support. Because of the relationship between minimum wage and poverty line in economic context، this policy has been used as an important tool in the most of countries for alleviating of poverty. The main goal of this research is investigating the relation between minimum wage and poverty in economy of Iran through ARDL model in the period 1363-1387. The results show there is a negative relationship between minimum wage and poverty line in the economy of Iran. Government could reduce the poverty rate by increasing minimum wage، if the inflation rate will be controlled by policy makers.
خلاصه ماشینی:
طی دوره مورد بررسی یافته های پژوهش نشان میدهد که رابطه میان حداقل دستمزد و نرخ فقر منفی و معنیدار میباشد.
ویدر فقر را در مقابل حداقل دستمزد (MWage)، نرخ بیکاری برای کارگران غیر نظامی (Unem) و میزان پرداخت های انتقالی فدرال به عنوان یک درصد از تولید ناخالص داخلی (Tran) رگرسیون کرده است که مدلی مورد بررسی آن به صورت زیر می باشد.
در این مدل رابطه بین فقر و حداقل دستمزد منفی برآورد شده است .
مدل و بررسی متغیرهای اثرگذار بر نرخ فقر با توجه به مبانی نظری و تجربی میتوان نرخ فقر را در حالت نخست به صورت تابعی به شکل زیر در نظر گرفت : به طوریکه : Lpoverty : لگاریتم نرخ فقر به صورت درصدی LMWage : لگاریتم حداقل دستمزد ثابت قانونی روزانه Inflation : نرخ تورم سالانه به صورت درصدی Subsidy : میزان یارانه های مصرفی خانوار Uneployment : نرخ بیکاری سالانه به صورت درصدی قابل توجه است که این مدل در مقاله ویدر (٢٠٠٢, Gallaway &Wedder ) تحت عنوان "حداقل دستمزد و فقر در میان کارگران تمام وقت " نیز بکار برده شده که ما نیز در اینجا از مدل بکار رفته در این مقاله استفاده کرده ایم و متغیرهایمان را انتخاب کرده ایم .
864] به طوری در نتایج بالا دیده میشود که یک درصد افزایش در حداقل دستمزد باعث کاهش در نرخ فقر به میزان ١٤% میشود و افزایش یک درصدی در هر یک از متغیرهای نرخ تورم ، نرخ بیکاری و یارانه های مصرفی منجر به افزایش نرخ فقر میگردد که ملاحظه میشود که مقدار ضریب متغیر یارانه های مصرفی خیلی کوچک میباشد که نشان از تأثیر کم این متغیر بر روی نرخ فقر میباشد.