خلاصه ماشینی:
"] ای سنگخوین یخین جغد،در بیشهء زمستان اینک بهاری دیگر!شاید خبر نداری؟!»37 شاعر خود در توضیح و علت سرودن این سرودن این شعر مینویسد؛ «این قصیده خودسنجی،خودنکوهی(انتقاد از خود،اتوکریتیک)یک نسل است که منهم از آن نسلم،نسلی که در سالهای بیست شمسی کمکم خود را میشناخت و بیدار میشد و با جریانات اجتماعی آن زمانها همگامی و همراهی میکرد و در اوایل سالهای سی کاروانش ناجوانمردانه مورد حمله و هجومی همهجانبه(شرق و غرب) قرار گرفت و نسلش قربانیها،شهید داد و بعد نهفته به خشم و خروش خودادامه داد زمستان و چاووشی سرود،تا کمکم گروههایی از آن نسل به رخوت و فروکش مبتلا شدند و دوباره در سالهای اواسط و اواخر چهل که باز کاروان نسلی دیگر با خشم و خروشهای دیگر پیدا شده بودند و برای رهایی مردم و سرزمین خود مبارزه و نبرد میکردند آن نسل پیر یا میانسال ندای آشنا میشنید و...
]برومند و بیدار و بهروز باشی»46 پیآمد از آنچه که آمد میتوان دریافت که اخوان و شعر او در ادبیات سیاسی و انتقادی معاصر کشورمان از جایگاه برجستهای برخوردار بوده و این سبب همراهی و همدلی شاعر با تودهء مردم در پیروزیها و ناکامیها،شادیها و غمها،خوشیها و رنجها میباشد و چنانکه خود میگفت هیچگاه«خالی از توجه به جامعهء بدبخت و بیمارمان»نبوده و وقتی میبیند ملت ایران با داشتن این همه ثروتها و منابع طبیعی و امکانات بالقوهء رشد و بالندگی انسانی،اینچنین اسیر استبداد و استعمار شده و«بیمار و گرسنه و فرومانده سیهروز و تبه روزگارست»47به ناچار به زبان نمادین به نقد و اعتراض علیه نظام سر تا پا مسلح و خفقانآور زمان میپردازد."