چکیده:
هدف مقاله حاضر بررسی اوزانی است که هم در شعر عربی و هم در شعر فارسی به کار می رود. در این راستا نظریه گلستون و ریاد (1998) درباره اوزان شعر سنتی که منطبق بر نظریه خلیل بن احمد، «عالم نحو و واضع علم عروض» است، مورد بحث و نقد قرار می گیرد. نظریه گلستون و ریاد یکی از نظریه های تاثیرگذار در شرح و طبقه بندی علمی نظریه الخلیل است که در چارچوب وزن شناسی نوایی نوشته شده است. این نظریه در اصل براساس اوزان شعر عربی است، اما به روشنی می توان آن را به اوزان شعر فارسی اعمال کرد. واحدهای شعر در این نظریه عبارتند از: هجا، پایه، مترون، و مصراع که مشخصه بارز آنها دو عضوی بودن است. در این تحقیق ابتدا تمامی ابعاد این نظریه طرح می شود و مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. پس از آن به بررسی الزامات نظری این چارچوب برای بررسی وزن شعر فارسی و کفایت یا عدم کفایت آن در این حوزه می پردازیم. نتایج تحقیق حاضر نشان می دهد که درک و دریافت متفاوت فارسی زبانان و عرب زبانان از شعر فارسی و عربی مبنای واج شناختی دارد.
This paper aims at studying the meters which are common between Arabic and Persian poems. To this end، we examine and discuss the theory of Golston and Riad (1998) about classical meters. These classical meters in turn are driven from the theory of metrics by Khalil Ibn Ahmad، the famous grammarian and the founder of Aruz (prosody). Golston and Riad's theory is one of the well-known theories in scientific interpretation and classification of Alkhalil meters، and is written in the framework of prosodic metrics. Though this theory is essentially for Arabic meters، it's vividly applicable to Persian meters، too. Metric units of this theory are: syllable، foot، metron، and hemistich the dominant property of which is "binarity". Here we first examine the different dimensions of the theory and then study the theoretical implications of it in the realm of Persian meters. Findings of this research show that the distinct appreciation of the Arab and the Persian about their respective verses has its roots in phonology.
خلاصه ماشینی:
بنا به نظر آنها این تحلیل مستقیما بر سرشت ضرب ـ پایان زبـان عربـی تکیـه دارد و از نظریه های «رده شناسی پایه »٥ کخـر٦ (١٩٩٣ الـف ) و «ارضـای محـدودیت هـا»٧ پـرینس و اسمولنسکی ٨ (١٩٩٣) استفاده میکند.
در سطح پایه شعری، دوتایی بودن ما را بـه ٩ جفـت جایگـاه وزنـی محدود میکند که در جدول زیر نشان داده شده است : جایگاههای وزنی ممکن در عربی [L LL] [L L] [L H] [H LL] [H L] [H H] [LL LL] [LL L] [LL H] در درون این جایگـاه وزنـی، طبقـات طبیعـی بـا محـدودیت هـای ریتمیـک تعریـف میشوند.
طبقهبندی اوزان عربی گلستون و ریاد پیش از آنکه به محدودیت های حاکم بـر ایـن اوزان ، کـه بسـامد آنهـا را توجیه میکند بپردازند، اوزان فوق را به پنج گروه ضرب ـپایـان ١، وزن نثـر قـدیمی٢، وزن همه حذفی ٣، ضرب ـآغاز٤، و اوزان غیر باستانی ، تقسیم میکنند.
کامل ، پایه شعری [H ] یعنی [LL H] یا [H H] را با پایۀ ضـرب ـپایـان [L H] بـه صورت متناوب میآورد: / مترون های خوش ساخت در این وزن یا [L H .
تفاوت این دو در آن است که بسیط پایه های شعری را در ترتیب معکـوس [σ H] ([L H]) مورد استفاده قرار میدهد و حذف را در مترون های زوج دارد نه فرد: / حذف نه در جایگـاه وزنـی حاشـیه ای، بلکـه در درون متـرون کـه در وزن بسـیط دیـده میشود، پیامد محدودیت های غالب زیر است : ١) هر مترون حاوی حداقل یک جایگاه متغیـر است .