"(به تصویر صفحه مراجعه شود) وصیت اسکندر مشهور است که اسکندر ذوالقرنین در هنگام رحیل وصیت کرد تا دو دست او را از تابوت بیرون بگذارند،تا عالمین بالعین ببینند که با آن همه ملک و مال با دست تهی از کوچگاه دنیا به منزل آخرت رفت.
» جوان شیرازی مدت یک ساعت بدین ترتیب مناجات کرد و از بیم آنکه ایمانش به خداوند متزلزل شود به گریه درآمد و بعد از قدری گریستن از اطاق بیرون رفت و کنار حوض خانه وضو گرفت و برگشت و به نماز ایستاد.
بعد از اینکه روز دمید،جوان شیرازی از فرط خستگی بخواب رفت و در خواب دید که فردی سالخورده و نیکو منظر به او رسید و گفت:«ای محمدابنابراهیم،چرا پریشان هستی؟» ملاصدرا در عالم خواب مشکل خویش را با مرد ناشناس باز گفت و او پاسخی متناسب که ملاصدرا را از شک بیرون آورد به وی داد."