خلاصه ماشینی:
"او در پژوهش خود کارکردهای مثال را به دو بخش تقسیم میکند: الف)کارکردهای دریافتی یا رمزگشایی12 -کمک به روشن کردن معانی منفرد -کمک به کاربر برای تمایز بین معانی مختلف یک واژه ب)کارکردهای تولیدی یا رمزگذاری13 -کمک به کاربر برای آموزش الگوهای دستوری صحیح و متداول -نشان دادن باهمآییهای شاخص و قابل قبول و کمک به کاربر برای تولید آنها هنگام استفاده از زبان -کمک به کاربر برای نوشتن یا حرف زدن به آن زبان مطابق با هنجارهای سبکی اهل زبان فرهنگنگار باید به اهمیت این واقعیت آگاه باشد که نیازهای کاربران و زبانآموزان برای رمزگذاری همان قدر مهم است که نیازهای آنان برای رمزگشایی؛به عبارتی،او باید این اطمینان را به کاربر بدهد که اطلاعات موجود در فرهنگ به او کمک خواهد کرد که خودش جملات زبان را تولید کند و این کار را حتیالامکان همانند اهل آن زبان انجام دهد.
بعضی جملات آزاد و مستقل مثال ویراستار نگاشت را به جملات پیچیدۀ شاهد، که به شرایط موجود در متن،اعم از تاریخی،ایدئولوژیکی و فرهنگی،وابسته است، ترجیحی میدهند؛ولی اغلب آنها از اینکه از ذهن خود برای تصویرسازی و ساختن مثال و نشان دادن کاربرد واژه استفاده کنند پرهیز دارند،از بیم آنکه در ارائۀ توضیح معنای موضوع مورد تعریف دچار اشتباه شوند و در صحت تعریف خلل وارد آید یا اینکه از عهدۀ ساختن یک مثال مطلوب با ویژگیها و معیارهای مشخص و از پیش تعیینشده به خوبی برنیایند.
موارد فوق همه واحدهای واژگانی هستند که در زبان کاربرد زیادی دارند و کاملا بعید به نظر میرسد که در پیکره شاهدی برای آنها پیدا نشده باشد و معلوم نیست چرا فقط به مثال اکتفا شده و از ارائۀ شاهد صرفنظر شده است."