چکیده:
اخلاق حاکمان و دولتمردان اقتضا دارد که در تقسیم و توزیع امکانات و مزایای اقتصادی و اجتماعی بین شهروندان، «عدالت توزیعی» را مراعات کنند. در این مقاله ضمن بررسی و نقد نظریهها در عدالت توزیعی و نشاندادن ناکارآمدی هریک از آنها، بیان میگردد که هریک از عناصر «کار»، «نیاز» و «برابری همگانی» که در نظریههای مربوط به عدالت توزیعی معیارهای توزیع عادلانهاند، میتوانند ابزاری برای شناخت حقوق افراد به حساب آیند نه معیاری عمومی و کلی. به تعبیر دیگر مبنای عدالت توزیعی، حقوق افراد و رعایت استحقاقهای ناشی از «کار» و «نیاز» و ... است، بر این اساس نسبت «عدالت توزیعی» با «رفتار برابر و یکسان بین افراد» نسبت عموم و خصوص من وجه است. این دیدگاه با نگرشی بر اخلاق حکومتی امام علی× قابل تأیید و تبیین است.
As is understood by governmental ethics, governors should distribute possibilities and economical and social opportunities among citizens according to distributive justice. In this paper, the author, surveying and criticizing the views in the field, has shown that the type of work, need and public equality taken as norms in the views, may be counted as the ways for recognizing personal rights not as the norms of distributive justice. In other words, distributive justice is founded upon personal rights and the deserts due to work, need etc. In this way, contributive justice and equality may be known as being partially in common not fully. Such an attitude is agreed with by governmental manner of Imam Ali (a).
خلاصه ماشینی:
و نادیده گرفتن نقشها و کارکردهای متفاوت شأن در زندگی اجتماعی، بهنحوه برابر و مساوی تقسیم نماید یا اینکه در موقعیتی خاص، وجود شرایط ویژهای اقتضا میکند که حکومت و زمامدار برای تحقق عدالت، برابری بین افراد را رعایت نماید؟ در این صورت، سؤال جدیدی رخ مینماید که آیا در آن موقعیت و شرایط ویژه، «برابری همگانی» بهعنوان اصل و مبنایی برای عدالت توزیعی است؟ یا اینکه مبنای عدالت توزیعی چیز دیگری است که در برخی موارد، رفتار یکسان و برابر با همه افراد را میطلبد؟ نظام توزیع عادلانه در اسلام با توجه به مطالب گذشته، روشن شد که هیچیک از عناصر «نیاز»، «کار» و «برابری» نمیتواند به تنهایی شاخصه توزیع اموال و مزایا توسط حکومت بهشمار آمده و معرف یک قاعده کلی و فراگیر در این زمینه باشد بهنحوی که اگر بر محور آن، امر توزیع انجام پذیرد، عدالت توزیعی محقق شده و عملکرد حکومت عادلانه بهشمار آید.
نمیتوان عدالت را به نحو مطلق به برابری همه مردم و بهرهوری یکسان آنان از مزایای مادی و معنوی، با قطع نظر از استحقاقها تعریف کرد؛ «إن الناس عندنا فی الحق اسوة» (نهجالبلاغه، نامه 70) بهعبارتدیگر تحقق عدالت و مساوات به این است که استحقاق افراد ـ استحقاقی که ناشی از کار، نیاز و یا هر عامل دیگری است ـ ملاک قرار گرفته و آنچه بهعنوان حق ادا میشود با مقدار استحقاق صاحب حق برابر باشد.