چکیده:
«سبک زندگی» به معنای مجموعه رفتارهایی برآمده از نگرشها، هنجارها و باورهای فردی و اجتماعی است. سبک زندگی در هر جامعهای شخصیت و هویت فردی و جمعی را آشکار میسازد، به طوری که میتوان تمایز فرهنگی و تمدنی جوامع را با یکدیگر بر اساس سبک زندگی آنان تشخیص داد. این نگرشها و باورها در هر جامعه متأثر از عوامل متفاوتی میتواند باشد که در جامعۀ دینی، برآمده از مجموعه عوامل تمدنی است که یکی از اساسیترین آنها، باورداشت به آموزههای دینی است. افزون بر این، در جوامع شیعی اعتقاد به مفهوم امامت و مهدویت، بهویژه مفهوم غیبت در عصر فقدان امام معصوم نیز از جمله مهمترین جهتگیریهای اعتقادی را در سبک زندگی تشکیل میدهد. این نوشتار درصدد است جایگاه و ضرورت در نظر گرفتن این مؤلفۀ اعتقادی را در سبک زندگی شیعیان در عصر غیبت مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد.
'Lifestyle' means a collection of actions arising from the attitudes، beliefs and social norms. And lifestyle of each society reveals or reflects the personality of the individual and collective identity، in a way that we can distinguish different societies' cultures and civilizations by their lifestyle. These attitudes and beliefs of a society can be influenced by different factors and in a religious society is derived from the civilizational factors، most important of which is the belief in religious doctrines. Moreover، the concept of Imamate and messianic beliefs in Shiite communities، especially in the era of occultation of Imam constitutes the most important religious orientations in their lifestyle. This article aims to explore the need for and necessity of accounting for this belief constituent in Shiite lifestyle in the era of absence.
خلاصه ماشینی:
بنابراین میتوان گفت منظور از هنر اسلامی، طب اسلامی، اقتصاد و مدیریت اسلامی و امثال آن، به این معنا نیست که در آموزههای دینی سخنانی مستقیم دربارۀ این موضوعات باشد و دین دربارۀ هر یک از علوم اولین و آخرین که در دوران جدید هر کدام از آنها به دهها علم و رشته تقسیم شده است، نظر مستقیم و مستوفی داده باشد؛ بلکه به این معناست که دین بستر و زمینه یا به تعبیر دیگر، تمدن و سبک زندگی اسلامی را آفرید، بهطوری که مسلمانان در هر یک از عناصر و مؤلفههای تمدن و علم، سمتوسوی خاصی گرفتند و از دیگر تمدنها متفاوت گشتند.
تئوری جنگ تمدنها از دیدگاه هانتینگتون بدون آنکه مطلوب یا برخوردار از مشروعیت باشد، حاکی از این واقعیت است که امروزه جوامع، اندیشمندان و متفکران پذیرفتهاند که نمیتوان از عنصر دین بهعنوان جدیترین عنصر تمدن و فرهنگ به راحتی گذشت و در واقع این مؤلفههای دینی است که رفتار، مشی، سیاستها و الگوهای اجتماعی را تعیین میکنند و جوامع را تشکیل میدهند و نکتۀ دارای اهمیت این است که نهتنها کشورهای شرقی _ که همواره تمدنشان با مذهب و آیینهای دینی گره خورده بود، به اصالت دین و اهمیت آن در زندگی وفادار هستند _ بلکه حتی در جوامع غربی نیز _ که پس از رنسانس، به جای آنکه مذهب تعیینکنندۀ هویت آنان باشد، مدرنیته و عناصر مدرنیته به آنان هویت واحد داده است _ مذهب از عناصر مورد توجه است.
رابطۀ سبک زندگی با فرهنگ و تمدن چنانکه اشاره شد، پس از رنسانس از همۀ کشورهای غربی _ با وجود داشتن اندیشهها و مذاهب گوناگون _ با عنوان غرب یاد شده است و به سبب اشتراک در عناصری چون رشد و توسعۀ علمی، تکنولوژی، صنعت، فلسفه و دیگر عرصههای علمی و معرفتی، از ساختار و هویت مشترکی برخوردار شدهاند که گاه از آن به فرهنگ و ادبیات مدرنیته یاد میشود و با این ویژگی از کشورهای شرقی متمایز میگردند.