خلاصه ماشینی:
برای مثال خانم روانی پور در زمانهای شروع به نوشتن کرد که تب رئالیسم جادویی در اوج بود، با این وجود نویسندگان زن، خیلی زود از تحولات اجتماعی و تاریخی که زنانی مثل خانم پارسی پور، سیمین دانشور و غزاله علیزاده به آنها توجه نشان داده بودند به چهار دیواری خانهها برگشتند و این بار خانه نه به منزله نمادی از یک گستره وسیع مکانی و زمانی که به مثابه محیطی تنگ و خفقان آور، زنان را به واگویی تنشها و رنجهای خودشان وا داشت.
به عبارتی بسیاری از شخصیتهای داستانی دیروز در دل تحولات اجتماعی و تاریخی گم میشدند اما حالا این آدمها در محیطهای شهری آپارتمانی در غیاب تاریخ و اجتماع شروع به حفاری وجود خودشان میکنند.
در مجموع میتوانم بگویم ادبیات داستانی ایران در سه دهه ی اخیر به موازات تحولات اجتماعی و فرهنگی ایران، مسیر پر پیچ و خمی را طی کرده است.