خلاصه ماشینی:
من بلافاصله به سراغ برادرم، که در رشتة نقاشی ثبتنام کرده بود، رفته و ازش خواستم او نیز در رشتة مجسمهسازی اسمنویسی کند، که پذیرفت و به این طریق این رشته با ما دونفر در هنرستان شکل گرفت (جمشید بعد از پایان هنرستان در رشتة معماری تحصیل خود را ادامه داد).
اما مشکل اینجا بود که استادی برای این منظور نیز نبود.
البته، این خواستة پهلبد نیز بود که اعتقاد داشت بچهها در دورة سهسالة هنرستان باید مراحل آکادمیک را خوب بگذرانند و سپس در مراحل بالاتر به آنها آزادی عمل داد.
"5 تناولی پس از بازگشت به ایران و در طی چندماهی که اینجا ماند، با شدت بیشتری کار را ادامه داد و در این مدت موفق به برگزاری دونمایشگاه نیز شد.
همزمان نیز نامهای از پهلبد دریافت میکند که او را به بازگشت دعوت کرده بود و او نیز مشتاقانه به ایران آمد تا با درک تازه و گستردهتری که یافته بود، تجربههای پیشین خود را ادامه دهد؛ و به این طریق مقطع مهمی از زندگی هنری وی آغاز شد.
از جمله اهداف تأسیس دانشکدة هنرهای تزئینی، فرصت ادامة تحصیل برای این دسته از فارغالتحصیلان بود.
درست است که پرداختن به مضامین ایرانی از خیلی قبلتر شروع شده بود و هنرمندان نوگرایی مثل پزشکنیا و ضیاءپور نیز آن را ادامه داده بودند، ولی نقاشان سقاخانه بیش از هر چیز ماده اولیه کارشان را از هنر بومی ایران وام گرفتند.
"21 از دل همین نمایشگاه ـ با همة کامیابیها ویا ناکامیهای خود ـ بود که "هیچ"های او نیز تولد یافتند.