خلاصه ماشینی:
بااینهمه، برای مسائل چاپ و کاغذ هر چه داشتم در این چهار شماره [دوشماره+دوپیششماره]، هر چه از پول پیش خانه و از قرضوقوله، کنار گذاشته بودم ازدسترفت و اکنون تنها دویستوبیستهزارتومان، که مبلغ آگهی پشت جلد ماست، کارمان را لنگ کرده.
اما چون بستهها سنگین است و ما همچنان بدون هیچوسیلة نقلیه، با دست آنها را جابهجا میکنیم، که این کار عملا مشکل شده.
میگفت [رویین] پاکباز عیب بزرگش این است که رفیقباز است و ادامه داد، همین چندسال پیش که آقای حسینخانی، مدیر انتشارات آگه، ترجمة کتاب "اوجهای درخشان هنر ایران" کار احسان یارشاطر و ریچارد ایتنگهاوزن را به پاکباز سفارش داد ـ الآن هم حیوحاضر است و میتوانی از او سؤال کنی ـ پاکباز آمد و در انتهای کتاب، فصلی را باز کرد و نام تعدادی از هنرمندان معاصر نظیر خسروجردی و...
قبلا هم این طرح را به فرهنگستان هنر و مؤسسه صبا عرضه کرده بودم که با مشارکت تندیس انجام شود و حتی دبیرخانة دائمی آن دفتر مجله ما باشد.
اما بعد از چندهفته خانم معمری ـ مدیر گالری هما ـ گفت آقای امیننظر آمده بوده اینجا و حسابی از شما معذرت خواهی کرده و کار خود را یک عصبانیت بیمورد دانسته و دست دوستی دراز کرده.
ساعت یازده ظهر آقای حکمت از موزه امام علیع زنگ زد و گفت آقای [مصطفی] گودرزی، که تازه سمت معاونت هنری سازمان را برعهده گرفته، از ایشان سؤال کرده مسألة نکوداشت خانم سیحون چیست؟ وی پاسخ داده این مسأله به چندماه قبل بازمیگردد و آن درخواستی است که حامدی برای دراختیارگرفتن سالن آمفیتئاتر از آقای هاشمی [مدیر قبلی موزه] داشته.