چکیده:
یکی از برجسته ترین مسائل عاطفی شعر عصر مشروطه که حوزه گسترده ای از تاملات شاعرانه را برانگیخته، مساله «وطن» است. آنچه در ارتباط با «وطن» و مسائل پیرامون آن در این دوره به چشم می خورد با دوره های پیشین شعر فارسی متفاوت است. ملک الشعرای بهار از جمله شاخص ترین شاعران این عصر است که نگرش تازه ای نسبت به «وطن» داشته است. وی با شعر اجتماعی و انتقادی، نثر روزنامه ای و خطابی، و لحن عالی و علنی خود چشم اندازش را نسبت به وطنش ابراز داشته است. برداشت وی از «وطن» را می توان در زیرمجموعه ساختارهای سیاسی اجتماعی، مقوله های فرهنگی دینی (مذهبی) و انتقادات تاریخی ملی خلاصه کرد. بهار در میان دیگر هم عصرانش دیدگاه معتدل تری نسبت به وطن داشته و جلوه های مختلف آن را در بسترهای گوناگون به تصویر کشیده است. نگرش زیباشناسانه، هنرمندانه و اعتدال گرایانه بهار در ارتباط با وطن بیش از هر چیز در اشعارش بازتاب یافته است. وی به انتقاد از اوضاع داخلی کشور می پردازد، بیگانگان را مورد انتقاد قرار می دهد، از افتخارات و مظاهر فرهنگی ایران یاد و به ارزش های دینی و مذهبی افتخار می کند، جلوه های زیبای طبیعت ایران را به نمایش می گذارد و مکرر از مفاخر و مآثر گذشته نام می برد. هم چنین تا واپسین لحظات عمر، با قلم، در سنگر مبارزه علیه دشمن و دفاع از میهن، قدم می گذارد و در آیینه نظم و نثرش «زبان وطن خویش می شود». در این مقاله برآنیم تا با ارائه مفاهیم گسترده و گونه گون وطن در اشعار ملک الشعرای بهار، دیدگاه وی را در ارتباط با این مساله تبیین و تحلیل کنیم و بافت ها و ساخت های آشکار و نهان آن را به نمایش بگذاریم.
خلاصه ماشینی:
"بهار روسیه را نیز غارتگری میدانست که با دخالتهای سیاسی در اوضاع حکومتی،نظامی و اقتصادی ایران،از دیرباز سبب بروز مصائب و مشکلات بیشماری شده بود که از جمله مهمترین آنها میتوان به تلاش برای تصرف و حفظ منافع و منابع خود در سرحدات شمالی ایران و یا بمباران بارگاه حضرت رضا(ع)در سال 1290 ه ش اشاره کرد: اسلام را شهید جفا کرد توپ روس#نتوان شمردنش که چهار کرد توپ روس هر ماتمی که بود کهن شد به روزگار#زین ماتم نویی که بپا کرد توپ روس آوخ که در دیار خراسان به عهد ما#تجدید عهد کربوبلا کرد توپ روس نمرود وش به بارگه حجت خدا#با تیر کینه قصد خدا کرد توپ روس (بهار،1354،ج 1:239).
از یکسو از قدرت کیقباد و سلطنت داریوش و شوکت نوشیروان و هیبت رستم و عدالت کوروش سخن میراند و بر آن است که بدون فر و برز این قهرمانان،شکوه پادشاهی معنا ندارد: هیچ نتوان بیفر سیروس و برز داریوش#فر دارایی و برز خسروانی داشتن از سوی دیگر از عید قربان و واقعه عاشورا و مهدی صاحب زمان(عج)و امیر المؤمنین علی(ع)یاد میکند و بر اتفاق و وفاق مسلمانان و پرهیز از نفاق آنان تأکید میورزد و به نقد اختلافهای مذهبی میپردازد و جاهلان و فاسدان و دینفروشان و ریاکاران و مستبدان و بیگانهپرستان را به باد انتقاد میگیرد: مال مردم خوردن از اسلام باشد دور و ما#مال مردم خورده تا خود را مسلمان ساختیم خواندن اسناد شرکت رفتمان از یاد،لیک#از نماز و ذکر،جن را مات و حیران ساختیم (بهار،1354،ج 1:252)."