چکیده:
مقالة حاضر تقریر علامه مظفر را از اعتقادات امامیه گزارش میکند. این گزارش بر محور کتاب معروف وی، یعنی عقائد الامامیه صورت گرفته است. این کتاب انتشار گستردهای داشته و بهعنوان منبعی برای شناخت مذهب امامیه مورد توجه اندیشمندان اسلامی اعم از شیعه و سنی قرار گرفته است. برای آنکه ترسیم کاملی از دیدگاههای کلامی و اعتقادی علامه مظفر صورت بگیرد، علاوه بر کتاب فوق، به دیگر آثار ایشان نیز مراجعه شده است. همچنین تلاش شده که با مراجعه به منابعی که علامه مظفر برای نگارش عقائد الامامیه استفاده کرده است، به موارد اخذ و اقتباس و نیز ابتکارات وی اشاره شود. علامه مظفر سعی دارد در عقائد الامامیه اصول اعتقادات امامیه را بدون پرداختن به ادلة تفصیلی آنها بیان کند؛ با این حال در این کتاب ادلة عقلی و نقلی بسیاری از اعتقادات امامیه اجمالا بیان شده است. به نظر میرسد که وی در پارهای از موارد برای تبیین اعتقادات امامیه از مبانی فلسفة ملاصدرا بهره برده است.
خلاصه ماشینی:
"مرحوم مظفر استدلال اشاعره را بر کلام نفسی اینگونه بیان میکند: «هرگاه خداوند فردی را برای امتحان و روشن شدن مقدار اطاعت و فرمانبرداری او به امری که قصد آن را ندارد، فرمان دهد در اینجا اگرچه امر جدی و حقیقی است و شخص در صورت تخلف، مستحق عقاب است؛ ولی خداوند انجام این عمل را در خارج اراده نکرده است؛ یعنی ارادة جدی از آمر برای انجام آن در خارج وجود ندارد.
این مطلب را مؤلف در عنوان مستقلی به نام «عقیدتنا فی التکلیف»، بیان میکند که به نظر میرسد ایشان تحت تأثیر سابقة تاریخی که برای بحث تکلیف در کتب کلامی شیعه بوده است، آن را مستقلا مطرح کرده است (رک: الطریحی، 1417: 264).
اشکالی که بر مرحوم مظفر وارد است، این است که ایشان عدل را از صفات ثبوتیة کمالیه برشمرده است؛ یعنی عدل را از صفات ذات میداند؛ اما عدلی را که وی در اینجا بحث کرده، عدلی است که ضد ظلم است و به معنای اعطای کل ذی حق، حقه است و به این معنا عدل صفت فعل نیست (خرازی، 1417: 1/ 97-98)؛ لذا برای اینکه چنین اشکالی بر مؤلف وارد نشود، برخی شارحان عقائد الامامیه، عدل را به معنای حکمت؛ یعنی علم خداوند به حقایق اشیا و مواضعی که لیاقت آن را دارند (معرفه الأشیاء و مواضعها اللائقه بها)، معنا کردهاند و معتقدند با این معنا عدل میتواند صفت ذات باشد (حمود، 1421: 1/ 256-257)؛ اما به نظر میرسد با این توجیه، دیگر عادل بودن خداوند صفت مستقلی نباشد و باید ذیل صفت حکیم بودن خداوند مطرح شود."