چکیده:
در این مقاله کوشیده ایم تا در چهارچوب دستور وابستگی ضمن برشمردن نقش های گوناگون فعل «شدن» در فارسی، از اهمیت واژگان در توصیف های نحوی سخن بگوییم. نگارندگان در این مقاله همچنین کوشیده اند تا به دقت از این اصل صورت گرایانه پیروی کنند که وجود نقش های دستوری هر زبانی را تنها با استناد به معیارهای صوری می توان پذیرفت و استعانت از معیارهای صرفا معنایی برای تفکیک نقش های دستوری از هم، قابل قبول نیست. فعل «شدن» دارای یکی از شش نقش زیر در زبان فارسی است: فعل ربطی (در سه نوع جمله اسنادی کامل، اسنادی ناقص، و اسنادی با فاعل بندی)، جزء همکرد در برخی فعل های مرکب و فعل های پی بستی، فعل کمکی مجهول ساز، فعل وجهی، فعل کمکی در صورت مجهول یا ناگذرای افعال ضد سببی و در آخر فعل بسیط. در این مقاله، موارد فوق را یک به یک بررسی می کنیم.
خلاصه ماشینی:
"فعل «شدن » دارای یکی از شش نقش زیر در زبان فارسی است : فعل ربطی (در سه نوع جملة اسنادی کامل ، اسنادی ناقص ، و اسنادی با فاعل بندی )، جزء همکرد در برخی فعل های مرکب و فعل های پی بستی ، فعل کمکی مجهول ساز، فعل وجهی ، فعل کمکی در صورت مجهول یا ناگذرای افعال ضد سببی و در آخر فعل بسیط .
فعل «شدن » از جمله افعال پرکاربرد زبان فارسی است که شش نقش بسیار متفاوت زیر را به عهده دارد: فعل ربطی (در سه نوع جملة اسنادی کامل ، اسنادی ناقص و اسنادی با فاعل بندی )، جزء همکرد در برخی فعل های مرکب و افعال پی بستی ، فعل کمکی مجهول ساز، فعل وجهی ، فعل کمکی در صورت مجهول یا ناگذرای افعال ضد سببی ودرنهایت فعل بسیط .
مثلا اگر فعل مرکزی جمله ای «تحویل دادن » باشد، ساخت بنیادین آن جمله نیز به ناچار عبارت خواهد بود از یک فاعل به علاوة یک متمم مستقیم و یک متمم با حرف اضافه «به »، زیرا انتخاب این فعل به عنوان فعل مرکزی جمله ، خود به خود به منزلة انتخاب ساخت ظرفیتی زیر نیز هست (طبیب زاده ، ١٣٨٥): تحویل دادن : < فاعل ، متمم مستقیم ، متمم با حرف اضافه »به »> اما نقش واژگان در تعیین ویژگی های ساختاری جمله بسیار بیشتر از مباحث مربوط به ساخت ظرفیتی کلمات است و موارد ریزتر و پیچیده تر مهم دیگری را نیز شامل می شود (انگل ، ٢٠٠٦)."