چکیده:
ارائه و تبیین آموزه های عمیق شیعه که ریشه در کتاب وسنت دارند، نیازمند بستری مناسب است که تحقق آن در ارتباطمستقیم با همسویی یا عدم همسویی عناصر اثرگذار تاریخی یا هماناجزاء سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است. تأملی بر تأثیر اینعناصر بر روند ارائه اجمالی ـ تفصیلی دستگاه معرفتی شیعه و تبیین آندر دورههای مختلف حضور امامان، بدون پیدایش تغییر در مبانی آن،مهر تأیید مینهد.نوشته پیش رو تلاش دارد تا نظریه فوق را به صورت تطبیقی در موردآموزه امامت، بر اساس روایات اهلبیت علیهمالسلام ارائه نماید که در آن،ضمن پاسخ به چرایی برخی پدیدههای تاریخی معرفتی، چگونگی روندمذکور را پیش از دوران غیبت آنچنانکه منظومه معرفتیاهلبیت علیهمالسلام در نهان دارد، نشان دهد.
خلاصه ماشینی:
"(شیخ مفید، الجمل، ص 6) با صدور فرمان منع کتابت حدیث (خفقان فرهنگی) به بهانه انحراف در قرآن (احمدی میانجی، ج 1، ص) و حتی عدم اجازه بیان آن برای دیگران از یکسو (ابوریه، ص 47 ـ 53) و تبلیغ معارف دین توسط یهودیان تازه مسلمان، مانند کعبالاحبار و حتی ارجاع علمی به آنان و ترویج اسرائیلیات (ابن اعثم، ج 4، ص 326)، رفتارهای اشتباه خلفاء درباره سنن پیامبر، مانند آنچه خلیفه اول از آن احساس پشیمانی مینمود (یعقوبی، ج 2، ص 137؛ ذهبی، تاریخالاسلام، ج 1، ص 117 ـ 118) دیگر مجالی برای حضور اهلبیت و بیان شریعت باقی نمیماند؛ حتی امام علی علیهالسلام نیز به جز پارهای موارد در اجتماع حضوری نیافت و غالبا در نخلستان و به دور از چشم دوستان و مردم به سر میبرد.
(نجاشی، ص 447) در دوره متأخر از امام کاظم علیهالسلام به این ویژگیها نکته دیگری اضافه شد و آن روحیه پرسشگر مأمون عباسی و رونق بخشی به دارالحکمة بود که در نتیجه اندیشه ترجمه متون غیر عربی و فهم تفکر مردمان غیر مسلمان را تقویت بخشید و باعث رونق بحثها و دانشهای جدید در میان مسلمانان شد و دستاویزی برای جولان علمی عالمان شیعی همراه با بازنگری متون روایی و قرآنی، مخصوصا در مبحث توحید و امامت گردید که بیشک، دو جنبه تواناییهای فوقالعاده امامان در پاسخگویی و نیز ارائه معانی تفصیلیتر از موضوع امامت، در آن اثرگذار بوده است."