چکیده:
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین میزان اعتقاد دینی و هوش عاطفی کارکنان دانشگاه یزد میباشد. این تحقیق از نوع توصیفی و به روش همبستگی انجام شده است . جامعه آماری شامل کلیه کارکنان دانشگاه یزد میباشد. با استفاده از معادله حجم نمونه ، تعداد ١١٢ نفر به عنوان حجم نمونه تعیین شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه عمل به باورهای دینی و پرسشنامه بار- اون استفاده شد. روایی پرسشنامه ، براساس نتایج حاصل از کاربرد سایر پژوهشگران حاصل شده است . برای تعیین پایایی پرسشنامه ها از آلفای کرانباخ استفاده شده است . پایایی پرسشنامه (١) برابر ٩٢% و پرسشنامه (٢) ٩٣% به دست آمد. داده های جمع آوری شده بر اساس شاخص های آمار توصیفی (میانگین ، انحراف استاندارد و...) و آمار استنباطی (ضریب همبستگی ) بهره گیری گردید. یافته های پژوهش حاکی از آن است که بین اعتقاد به مبانی دینی و بهبود وضعیت روانی کارکنان رابطه ای مثبت ، مستقیم و معنی دار وجود دارد. بر این اساس پیشنهاد میشود، به منظور بهبود سطح هوش عاطفی در بین کارکنان روی ارتقای سطح اعتقادات دینی آنان سرمایه گذاری بیشتری شود.
The goal of this research is to study the relationship between belief in religion bases and emotional intelligence of staffs in university of Yazd. This investigation is of descriptive type and it has been carried out using correlation method. Statistical population contains all of the personnel in university of Yazd. Using the equation of sample size، 112 members of personnel have been determined as the sample size. We employed two types of questionnaires to collect information namely Practicing Religious Beliefs and Bar-On Emotional Quotient Inventory. Validity of questionnaires has been gained using study results of other researchers. We have applied Cranach's alpha coefficient for determining the durability of the questionnaires. According to Cranach's alpha coefficient، the durability of questionnaire (1) is 92% and the other’s is 93%. Collected data wasanalyzed based on descriptive statistics indexes (mean، standard deviation،…) and that of inferential statistics (correlation coefficient). Results demonstrate that there is a positive، direct and significant relationship between belief in religion bases and emotional intelligence of staffs. Accordingly، it is suggested that in order to improve the level of emotional intelligence among staffs، we should set up a special fund to increase their level of religious beliefs.
خلاصه ماشینی:
يافته هاي پژوهش حاکي از آن است که بين اعتقاد به مباني ديني و بهبود وضعيت رواني کارکنان رابطه اي مثبت ، مستقيم و معني دار وجود دارد.
اين پژوهش درصدد است تا در همين راستا به بررسي رابطه هوش عاطفي و اعتقادات ديني اسلامي ، به عنوان يکي از زير مؤلفه هاي سلامت رواني - در مؤسسات آموزش عالي - که يکي از مهم ترين مراکز رشد عقايد ديني در جوانان هستند، بپردازد.
البته لازم به ذکر است که براي مشخص نمودن ميزان و نوع همبستگي بين دو متغير اساسي اين پژوهش ، يعني ميزان اعتقاد به مباني ديني و هوش عاطفي، از روش همبستگي دو متغيري استفاده شده 1.
نتايج حاصل از بررسي فرضيه اول - چنانکه در جدول (٤) آورده شده است - نشان ميدهد که بين اعتقاد به آموزه هاي ديني اسلام و سطح هوش عاطفي کارکنان در سطح اطمينان ٩٩ درصد، رابطه معناداري وجود دارد.
نتايج حاصل از بررسي اين فرضيه - چنان که در جدول (٥) آورده شده است - نشان ميدهد که از بين ١٥ بعد هوش عاطفي، بين گزينه هاي حل مسأله ، تحمل فشار رواني، خوش بيني، کنترل تکانش ، مسئوليت پذيري ، همدلي و خودابرازي با اعتقاد به آموزه هاي ديني اسلام ، رابطه مستقيم و معناداري وجود دارد.
گراناچر٢ هم معتقد است که اعمال ديني و اصول اخلاقي در استفاده و رشد هوش عاطفي نقش مهمي دارند و شواهد فراواني نيز در اين مورد وجود دارد.