چکیده:
دو اصطلاح عرفانی «تحقیق و تقلید» از اصطلاحات بنیادین عرفان اسلامی هستند. این دو اصطلاح، هر چند در سیر و تطور تاریخی خود در متون عرفانی و در مواضع گوناگون کاربردهای وسیع و گستردهای داشتهاند، لیکن در معانی و مفاهیمی به کار رفتهاند که بیشتر مشایخ بزرگ عرفان اسلامی در آن اتّفاق نظر دارند. این اصطلاحات بنیادین در متون عرفانی تعلیمی محصور و محدود نشدند و ضمن حفظ مفاهیم اصطلاحی خود، با مضامین نغز و شیوایی به شعر و ادب فارسی نیز راه یافتند. در این نوشته، ابتدااز متون کهن عرفانی دیدگاههایمشایخ بزرگی چون ابو نصر سرّاج، ابو عبدالرحمن سلمی، ابن عطا و مستملی بخاری را در باب دو اصطلاح عرفانی «تحقیق و تقلید»ذکر میکنیم، سپس تعاریفی را که برای نخستین بار از سوی هجویری در کتاب کشف المحجوب در باب این دو اصطلاح ارائه شده، مطرح مینماییم و متعاقبا سیر و تطور معنایی این دو اصطلاح مهم عرفانی را در دورة میانه و در آراء و دیدگاههای عرفایی چون عین القضات همدانی، محمد غزالی، نجمالدین رازی و عزیز الدین نسفی بررسی نموده، سر انجام به نحوه و چگونگی کاربرد وسیع این دو اصطلاح عرفانی در اشعار سه شاعر برجستة عرفان و ادب فارسی، سنایی و عطار و مولوی میپردازیم.
The mystical terms: “Tahghigh and Taghlid” (Research and Imitation) of Islamic mysticism are the fundamental terms. Although the two terms have broad applications in the course of evolution and in historical and mystical texts in the various positions، they have been used in Islamic mysticism with which the most Mashayekh agree. These important terms were not enclosed and limited in mystical texts rather they maintained their real concepts and found the way to Persian literature and poetry with the eloquent themes. In this paper، first we restated the views of great Sheikhs like Abu Nasr Siraj، Abdul Rahman Solami، Ibn-e Ata and Mostamly of Bokhari about Research and imitation". Then we discussed the definitions that are presented for the first time by Kashf-almahjub of Hojviri about these two terms، and then we investigated the history and evolution of the mystical meaning of these two important terms in the middle ages with respect to the views of mystics like Aynolgozat Hamedani، Mohammad Ghazali، Najm aldin al-Razi and Nasafy's review، and finally considered how these two terms have been used in Persian literature in the outstanding mystical Sufi poems of Rumi، Sanai and Attar.
خلاصه ماشینی:
"آن مقلد چون نداند جز دلیل#در علامت جوید او دایم سبیل (مولوی،1373،ص 606) مولانا از اهل تقلید تحت عنوان«یار بد و عدو دوست رو»(همان،ص 204)یاد میکند که چشم حقیقتبین ندارند و از حقایق بیخبرند و اگر علم و حکمت حقیقی را به ظاهر و از روی تقلید حاصل کنند،باز به حال آنان سودی نخواهد داشت و عاقبت رسوا خواهند شد گرچه حکمت را به تکرار آوری#چون تو نااهلی شود از تو بری (همان،ص 206) آنچه چشم است آنکه بیناییش نیست#ز امتحانها جز که رسواییش نیست (همان،ص 212) او اساس کار اهل ظاهر را بر«تقلید»میداند،لیکن«تقلید»همچون نقش پلیدی است که آیینۀ پاک و مصفای دل انسان را تیره و تار میکند و مانع از درک حقیقت می- گردد،از این روی تقلید بهطور کلی آفت هرنوع نیکی و حقیقتبینی است و چون هیچ حقیقت و اصلی ندارد،بیارزش و پوچ است: ز آنکه بر دل نقش تقلید است بند#رو به آب چشم بندش را برند ز آنکه تقلید آفت هر نیکویی#که بود تقلید اگر کوهی قوی است (همان،ص 212) مولانا در ادامۀ گفتارهای خود مقلد را به نوحهگری تشبیه میکند که تنها به خاطر حرص و طمع به کار نوحهگری پرداخته و از حقیقت سخنان سوزناک و سوزدل افراد هیچ آگاهی ندارد: نوحهگر باشد مقلد در حدیث#جز طمع نبود مراد آن خبیث نوحهگر گوید حدیث سوزناک#لیک کو سوز دل و دامان چاک؟ (مولوی،1373،ص 213) او با چنین تمثیلی به تبیین مسألۀ تحقیق و تقلید میپردازد تا حقیقت و اصالت عارف محقق و پوچ و بیارزش بودن اهل ظاهر مقلد را آشکار نماید و تفاوت فاحض آن دو را به عیان بیان کند: از محقق تا مقلد فرقهاست#کاین چو داوود است و آن دیگر صداست منبع گفتار این سوزی بود#و آن مقلد کهنه آموزی بود (همانجا) باز مولانا بعد از پایان حکایت«حضرت عیسی(ع)و همراه او»،داستان بسیار شیوا و جذابی را تحت عنوان«فروختن صوفیان بهیمۀ مسافر را جهت سماع»شروع میکند تا آفت تقلید و اهمیت تحقیق را تأکید بیشتری به مخاطبان خود بازگو نماید."