خلاصه ماشینی:
"چون بندهی محض خداست و کمالات خدا در او متجلی شده است ما دوستش داریم و به او عشق میورزیم ـ البته اگر کسی به عشق رسیده باشد، چراکه عشق ادعای سنگینی است ـ بنابراین ما رسول الله را دوست داریم چون منتسب به خداست و این یعنی دوست داشتن خدا، چون رنگ خدا دارد دوستش داریم، این را در اصطلاح روایی میگویند حب لله ؛ ما چند اصطلاح داریم، حب بالله، حب فیلله و حب لله، همهاش در روایات ما هست.
این عشق همان عشق خداست؛ یعنی اگر کسی بگوید که من هم عاشق خدایم و هم عاشق رسول اللهام و هم عاشق امیرالمومنینم و هم عاشق دیگر معصومان (علیهم السلام) ما به او اشکال نمیگیریم که مگر در یک دل چند عشق میتواند وجود داشته باشد، اتفاقا میبینیم که خودش میگوید که هیچ فرقی بین عشق رسول الله با عشق امیرالمومنین نیست، چون اینها در طول یکدیگرند، یک عشقاند و همه عشق به خداست.
بالاخره در پهلوانان شجاع جاهل و کافر عرب هم شجاعت و شهامت بوده است، اما ما به صرف شجاعت و شهامت آنها را دوست نداریم، این شجاعت و شهامت برای ما وقتی دوست داشتنی است که در راه خدا باشد، یعنی کسی حاضر باشد از همهکس و همه چیزش شجاعانه در راه خدا بگذرد، برای همین دوست داشتن ائمه به خاطر کمالاتی که درونشان هست، دوست داشتن خداست.
محبت ممکن است هیچ ایرادی نداشته باشد، یک مادر به فرزندش محبت دارد، کسی هم او را توبیخ نمیکند، ایرادی هم ندارد، محبت زن به شوهر، یا شوهر به زن، اگر به خاطر خدا هم نباشد، پسندیده است اما باید تلاش بر این باشد که رنگ خدایی بگیرد؛ زیرا وجود محبتی در عرض محبت خدا موجب شکست در آزمونها میشود."