چکیده:
اسلام سیاسی مفهومی جدید، جعل شده از جانب غرب و با رویکردی برشی (تفکیکی) به اسلام، به معنی «اسلامی که به سیاست می پردازد» می باشد. این در حالی است که حسب رویکرد انسجامی (پیوسته) به اسلام، واژه مذکور به معنی «اسلامی که در برابر مدرنیته غربی مدعی ارایه طرح و برنامه برای مدیریت عالم است» می باشد. جدای از تفاوت های تفسیری اسلامی و غربی از مفهوم «اسلام سیاسی»، پیروزی انقلاب اسلامی ایران و اخیرا ظهور جنبش های اسلامی در خاورمیانه باعث شده تا انگیزه های معرفتی- سیاسی پیشین در جعل، تعریف و بازتعریف آن تشدید شده و گسترش یابد. تامل نظری و تلاش میدانی برای فهم دقیق تر و بیشتر اسلام سیاسی از طریق برش های مسئله ای بدان، باعث می شود تا به میزان شفافیت نظریه و برنامه مدیریتی آن، مواجهه اش با غرب، حداکثری شده و امکان های انتخاب اسلام و گذار از غرب، حداقل برای مسلمانان دقیق تر شوند. به نظر می رسد به لحاظ نظری، تئوری ولایت فقیه به مثابه کامل ترین تئوری فقه سیاسی اسلامی در حال حاضر و به لحاظ عملی، تجربه مدیریتی دوره جمهوری اسلامی ایران به مثابه تنهاترین نظام سیاسی اسلامی مستقل از غرب، بهترین و کامل ترین نمونه های اسلام سیاسی برای نیل به دغدغه پژوهش حاضر باشند.