چکیده:
پژوهش حاضر درصدد بررسی ساختار توزیع قدرت در خانواده از منظر متون اسلامی است و به مقایسه این ساختار با نظریات ساختار قدرت در خانواده از دیدگاه منابع روانشناسی و جامعهشناسی میپردازد. این تحقیق با روش توصیفی ـ تحلیلی، منابع روانشناسی و جامعهشناسی را مورد مطالعه قرار میدهد و نظریات و رویکردهای مطرح را ذکر مینماید. در ادامه، میکوشد با استناد به آیات و روایات و نظریات متخصصان اسلامی، الگوی ساختار قدرت در خانواده را از منظر متون اسلامی استخراج نماید. نتایج حکایت از آن دارد که الگوی ساختار قدرت از منظر متون اسلامی، الگوی پدر مرکزی دموکراتیک است که با تبیینی چند علتی (عوامل زیستی، روانشناختی و اقتصادی)، نقشهای جنسیتی را برجسته مینماید. این الگو با رویکرد سیستمی خانواده در روانشناسی و کارکردگرایی در جامعهشناسی همسویی دارد.
خلاصه ماشینی:
"زنان نسبت به مردان، دسترسی کمتری به منابع مالی، پایگاه اجتماعی، قدرت و فرصتها برای خودشکوفایی در اجتماع دارند و این نابرابری، نتیجه سازماندهی جامعه است، نه اینکه منشأ بیولوژیکی یا تفاوتهای شخصیتی بین زنان و مردان داشته باشد.
قرآن کریم یکی از کارکردهای اساسی خانواده را آرامشبخشی میداند تا در سایه آن، اعضای خانواده به رشد و تعالی مادی و معنوی خود نایل آیند و زمینه تربیت صحیح فرزندان فراهم آید: «و از نشانههای خداوند این است که از جنس خودتان برایتان همسرانی آفرید تا بدانها آرامش بیابید و بین شما دوستی و رحمت برقرار کرد» (روم: 21).
برخی از مفسران مثل علامه طباطبائی، این قیومیت را به بیرون از خانواده هم تعمیم میدهند و معتقدند: قیم بودن مردان بر زنان عمومیت دارد، و منحصر به شوهر نسبت به همسر نیست و برای نوع مردان و زنان است، البته در جهات عمومی که ارتباط با زندگی هر دو طایفه دارد (طباطبائی، 1417ق، ج 4، ص 343).
اسلام و تفاوتهای جنسیتی با تأمل در مفاد احکام و توصیههای دینی مربوط به خانواده، میتوان تبیین چند علتی برای توزیع قدرت از دیدگاه اسلام و مدیریت مرد در خانواده استنباط کرد که عوامل زیستی، روانشناختی و اقتصادی و فرهنگی در آن مؤثرند (بستان و همکارن، 1388، ص 159).
بر این اساس، اقتدار و مرکزیت پدر در خانواده، بر پایه اصول مذکور استنباط میگردد و مادر «منبع عاطفی» و مدیر داخلی خانواده معرفی میشود؛ بدینمعنا که بعد از گفتوگو و مشورتهای لازم، تصمیمگیری نهایی بر عهده مرد گذارده شده است."