چکیده:
کیث لرر که سرشناسترین مدافع کنونی انسجامگروی در توجیه است، با اشاره به معانی سهگانه شناخت در زبان انگلیسی و تعیین معنای سوم، یعنی تصدیق برخی اطلاعات بهمنزله معرفت موردنظر در معرفتشناسی، این تحلیل لغوی را بسنده نمیداند؛ ازاینرو به تحلیل فلسفی حقیقت شناخت پرداخته، برخلاف دیدگاه رایج در معرفتشناسی مغرب زمین، افزون بر سه عنصر باور، صدق و توجیه، عنصر چهارمی را با عنوان الغاناپذیری در کار میآورد. وی حقیقت صدق را علامتزدایی دانسته، به جای شرط باور نیز شرط پذیرش به هدف احراز حقیقت و اجتناب از خطا را قرار میدهد. سپس مقصود از توجیه را داشتن دلیل و شواهد کافی برای پذیرش اعلام میکند و سرانجام برای فرار از اشکال مشهور گتیه، شرط الغاناپذیری را به مؤلفههای سهگانه شناخت میافزاید. به اعتقاد نگارنده، عناصر چهارگانه تحلیل لرر اشکالاتی دارند، از جمله اینکه تفسیر صدق به علامتزدایی ناتمام است. در شرط پذیرش نیز میان تصدیق قلبی و تصدیق ذهنی خلط شده است. در شرط توجیه نیز ابهاماتی در کلام لرر میتوان یافت.مسئله اعتباریات از مسائل مهم در قلمرو مباحث فلسفههای مضاف بهویژه فلسفه حق، فلسفه سیاست، فلسفه حقوق و فلسفه اخلاق است. حقیقت اعتبار و امور اعتباری، تمییز میان معانی گوناگون آن و نیز رابطه میان اعتبار و انشا، اعتبار و تنزیل، انواع اعتباریات، اعتباریات و واقعیت و همچنین مسئله صدق و کذب در اعتباریات، از مهمترین مباحثیاند که در بحث اعتباریات باید بدانها پرداخت. اندیشمندان بسیاری به مسائل یادشده پرداختند و مباحث ارزشمندی را ارائه دادهاند؛ اما دو تن از متفکران برجسته مسلمان، یعنی مرحوم اصفهانی و علامه طباطبائی، دقیقترین مباحث را در این حوزه مطرح کردهاند. در این نوشتار دیدگاه مرحوم محمدحسین غروی اصفهانی را درباره مسئله اعتباریات توضیح دادهایم.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین ملکیت انشایی که از سوی بایع (به وجود لفظ) پدید آمده است، اگرچه همان ملکیت اعتباری بایع نسبت به ثمن نیست، (در صورت داشتن شرایط) سبب تحقق آن میشود؛ و به دیگر سخن موضوع برای ثبوت ملکیت اعتباری (که از سوی عرف یا شرع اعتبار شده است و نیز دارای آثار عرفی و شرعی، مانند جواز تصرف بایع در ثمن و جواز تصرف مشتری در مبیع است) قرار میگیرد: وأما الوجود الاعتباری المقابل للوجود الحقیقی فهو متقوم باعتبار معتبره، لما یترتب علیه من الآثار شرعا و عرفا، والوجود الانشائی بالنسبة إلی الوجود الإعتباری کالسبب بالنسبة إلی مسببه ـ بمعنی أن البائع بقوله «بعت» الإنشائی یتسبب إلی تحصیل الملکیة المعتبرة باعتبار الشرع أو العرف ـ لا أن إنشائه عین إعتباره کما توهم.
بنابراین انشایی که از سوی بایع (به وجود لفظ) پدید آمده است، همان ملکیت اعتباری بایع نسبت به ثمن نیست؛ ولی (در صورت داشتن شرایط) سبب تحقق موضوع برای ثبوت ملکیت اعتباری (که از سوی عرف یا شرع اعتبار شده است و نیز دارای آثار عرفی و شرعی، مانند جواز تصرف بایع در ثمن و مشتری در مبیع است) قرار میگیرد: وأما الوجود الاعتباری المقابل للوجود الحقیقی فهو متقوم باعتبار معتبره، لما یترتب علیه من الآثار شرعا و عرفا، والوجود الانشائی بالنسبة إلی الوجود الإعتباری کالسبب بالنسبة إلی مسببه ـ بمعنی أن البائع بقوله «بعت» الإنشائی یتسبب إلی تحصیل الملکیة المعتبرة باعتبار الشرع أو العرف ـ لا أن إنشائه عین إعتباره کما توهم."