چکیده:
ادبیات دفاع مقدس، با توجه به هویت الهی و آرمانی خود، در معرفی جهان بینی الهی پیشتاز است و در عصر تکنولوژی، صنعت، ارتباطات و جنگ رسانه ها، بیانگر نوعی ارزش الهی و آرمانی است که فطرت انسان ها را به پذیرش جهان بینی الهی فرامی خواند. کتاب خاک های نرم کوشک، اثری از گونه زندگینامه فردی و حاصل تلاش سعید عاکف در باب شهید عبدالحسین برونسی است. در مقاله پیش رو، نگارندگان برآنند تا ضمن شناساندن شخصیت شهید عبدالحسین برونسی از فحوای خاطرات کتاب مذکور، به تحلیل مبانی عرفانی و اخلاقی شخصیت ایشان بپردازند.
در این نوشتار، ضمن برشمردن تعدادی از اصول عرفان و مبانی اخلاق و تعریف اجمالی آنها، به جنبه های کاربردی این مسائل در شخصیت شهید برونسی پرداخته شده است. اگر هدف نهایی هر انسانی، نیل به کمال باشد، بدون شک شهید برونسی با رعایت این اصول و مبانی به آنچه در پیش روی داشته، رسیده است.
خلاصه ماشینی:
"کتاب«خاکهای نرم کوشک»،حاصل تلاش نویسنده و محقق عرصۀ دفاعمقدس،آقای سعید عاکف،است که در آن به جمعآوری خاطراتی در بابشخصیت و اتفاقات پیش آمده برای شهید عبد الحسین برونسی دست یازیدهاندکه بیشتر این خاطرات از قول خانواده و همرزمان شهید-علی الخصوصسید کاظم حسینی-بیان شده است.
شهید برونسی با سجده بر خاک و توسل به حضرت رقیه(سلام الله علیها)،بعد از مدتی بیخویشی،دستور به گذر از میدان مین میدهد و در عین ناباوری،حتی یک مین هم عمل نمیکند و این حیرت زمانی دوچندان میشود که فردایعملیات و در جریان پاکسازی،بر روی بعضی مینها رد پوتین رزمندگان آشکار&%00307PDAG003G% بود و حتی شاخکهای برخی مینها کج شده بود؛مینهای که با کوچکتریناشارهای منفجر میشدند.
درسته که من فرماندۀ گردان هستم ولی اگر برم دنبالکارها،اونوقت ظرفمرو یکی بشوره و لباسمرو یکی دیگه،این که نشدفرماندهی که!»(همان:97 و 96) شهید والامقام،علاوه بر عشق فراوان به ائمۀ اطهار،برای سادات نیز احترامخاصی قائل بود و سید کاظم حسینی نقل میکند که حتی یک بار هم نشد،زودتراز من وارد جایی شود و حتی یک بار که به جلسۀ مهمی میخواستیم برویم،بهشهید اصرار کردم،زودتر از من وارد شود چرا که پرستیژ فرماندهیشان ایجابمیکند و شهید در جواب گفتند:«اون پرستیژی که میخواد با بیاحترامی بهسادات باشه،میخوام اصلا نباشه!»(همان:1000) در خاطرۀ دیگری با عنوان قشنگ«خودبینی»از همسر شهید،اشاره بهسخنرانی برونسی در مسجد گوهرشاد میشود که شهید،فرزند خردسالش،ابو الفضل،را که از دوری پدر بیتابی میکرد،با خود میبرد و در پایان سخنرانی،حتی کهنۀ بچه را عوض میکند."