چکیده:
رابطة بین نحو واندیشه در زبانشناسی از طریق افعال و حالات بیان شده با فاعل ، مفعول و مسند بیـان می شود و جهت دستوری فعال، منفعل وره را پدید مـی آورد. جهـت دسـتوری ، نگـرش و موضـع نویسنده را نسبت به موضوع نشان می دهـد و پـژواک وضـعیت ذهنـی نویـسنده اسـت . همچنـین در شناخت حالات شاعر اهمیت دارد و وضعیت روحی او را به ما نشان می دهد. علاوه بر آن در مقایـسة حالات چند شاعر با یکدیگر موثر است . در این پژوهش ، نوع، تعداد و درصد جهت دستوری در سـه غزل ابتهاج، نادرپور و فرخزاد که به تقلید از یک غزل سعدی سروده شـده مـورد بحـث و بررسـی و مقایسه قرار گرفته و رابطة آن با مکتب رمانتیسم بیان شده اسـت تـا جهـت دسـتوری غالـب و نحـوة موضع گیری شاعر نسبت به معشوق در سه غزل مشخص شود. نتیجه این که بر خلاف روحیة منفعـل رمانتیک، جهت فعال در غزل غلبه دارد و علت آن را می توان وجود دیالوگ خیالی بین شاعر و معشوق دانست . از میان سه شاعر ابتهاج بیشترین و فرخزاد کمترین درصد جمـلات منفعـل را دارد، امـا نحـوة به کارگیری جملات فرخزاد از الگوی خاصی پیروی می کند.
In linguistics، the relation between syntax and thought is expressed by verbs and their relationship with subjects، objects and predicates. This link، in turn، creates grammatical voices such as active، passive and so on. Grammatical voice indicates the writer''s attitudes towards and viewpoints on a subject and reflects his/her mental and spiritual state. Grammatical voice can be employed to compare the moods of different poets. In this article، we seek to examine and compare the grammatical voice in three ghazals by Ebtehaj، Naderpour and Farrokhzad and relate it to the School Romanticism using statistical analysis. These ghazals are an imitation of one of Sa’di''s poems. Results indicate that in the chosen poem the active voice is used more because of the conversation taking place between the lover and the beloved. Farrokhzad has used newer language strategies in her poem as compared with the other two.
خلاصه ماشینی:
"نهاد صدای نحوی عاشق (شاعر) درصد معشوق درصد نهاد دیگر درصد مجموع درصد فعال 1 %5 15 %75 - - 16 %80 منفعل 1 %5 - - 2 %10 3 %15 سببی 1 %5 - - - - 1 %5 توصیف شعر فروغ فرخزاد چون سنگ ها صدای مرا گوش می کنی (فعال / عامل )/ سنگی (منفعل / اسنادی ) و ناشنیده فرامـوش می کنی (فعال/ عامل ) رگبار نوبهاری (منفعل / اسنادی ) و خواب دریچـه را /از ضـربه هـای وسوسـه مغـشوش مـی کنـی (فعال/ عامل ) دست مرا که ساقة سبز نوازش است (منفعل / اسنادی )/ با برگ های مرده هم آغوش می کنـی (فعـال/ عامل ) گمراه تر ز روح شرابی (منفعل / اسنادی ) و دیده را/ در شعله می نشانی (فعـال/ عامـل ) و مـدهوش می کنی (فعال/ عامل ) ای ماهی طلایی مرداب خون من / خوش باد مستی ات (منفعل / اسـنادی) کـه مـرا نـوش مـی کنـی (فعال/ عامل ) تو درة بنفش غروبی (منفعل / اسنادی) که روز را/ بر سینه مـی فـشاری (فعـال/ عامـل ) و خـاموش می کنی (فعال/ عامل ) در سایه ها، فروغ تو بنشست (فعال/کنشگر) و رنگ باخت (منفعل /اثرپـذیر)/ او را بـه سـایه از چـه سیه پوش می کنی ؟ (فعال/ عامل ) (فرخزاد، ١٣٧٩) تفسیر در این شعر هجده جمله وجود دارد که نهاد پـانزده جملـه ، معـشوق اسـت ، امـا فـروغ در کـاربرد جملات، روشی متفاوت با ابتهاج و نادرپور به کار گرفته است ."