چکیده:
با شکست سپاه ایران از سپاه روس باب آشنایی ایرانیان با غـرب گـشوده مـی شـود و گفتمـان مـدرن (تجدد) به جای گفتمان پیشامدرن (سنت ) می نشیند. نتیجة این دگرگونی طـرد بـسیاری از هنجارهـای رایج گذشته و نفی بسیاری از بزرگان پیشین است . نه تنها هنجارهای سیاسی (نابرابری انسانها و ...) و ادبی (لزوم وزن و قافیه و ...) طرد می شوند، بلکه به بسیاری از شاعران نام آشنا (سعدی ، مولوی و ...) نیز روی خوشی نشان داده نمی شود. تنها استثنا فردوسی و اثر او شاهنامه است که علی رغم تناقـضاتش بـا هنجارهای گفتمان مدرن تجلیل می شود. اصلی ترین دلیل این بزرگداشت ـ که اوج آن را در برگـزاری کنگرة هزارة فردوسی می بینیم ـ شکل گیری دولت مدرن ملی (دولت ـ ملت ) و ایدئولوژی ناسیونالیسم به عنوان ایدئولوژی تثبیت کنندة دولت ملی مدرن در عصر مشروطه و به خـصوص حکومـت پهلـوی (پدر و پسر) است . تشکیل دولت ملی ـ که هم روشنفکران مشروطه و هم پهلوی ها به دنبال آن بودند ـ نیاز به زمینه هایی چون تاریخ ، زبان و سرزمین مشترک (عناصر اصلی ملت سازی ) داشت ؛ عناصری کـه بسیاری از آن ها در شاهنامة فردوسی بیش از هر اثر دیگری انعکاس پیدا کرده است ؛ دلیـل نکوداشـت فردوسی را باید در همین مسئله جستجو کرد.
When the army of Iran was defeated by Russian army، Iranians began to know the western culture and thoughts and so the pre modern discourse was replacedby the modern discourse. The result of this revolution was ignorance of normal rules of past and important people. In this period some diplomatic and literary rules were rejected، and some famous poets as Sadi and Molavi were credited too. Just Ferdowsi and his work، Shahname، in despite of the discrepancies with modern discourse، were glorified. The most important reason of this glorification is establishment of a national and modern government that nationalism was making is steady. And Pahlavies (the father and son) were supporting. A national government needed somfondations such as the same history، language and country. These are the elements of a national system seen mostly in Shahname than the other works. So in this period Ferdowsi and his Shahname were glorified.
خلاصه ماشینی:
"تشکیل دولت ملی ـ که هم روشنفکران مشروطه و هم پهلوی ها به دنبال آن بودند ـ نیاز به زمینه هایی چون تاریخ ، زبان و سرزمین مشترک (عناصر اصلی ملت سازی ) داشت ؛ عناصری کـه بسیاری از آن ها در شاهنامة فردوسی بیش از هر اثر دیگری انعکاس پیدا کرده است ؛ دلیـل نکوداشـت فردوسی را باید در همین مسئله جستجو کرد.
ضرورت این عناصر ملت ساز به حدی است که گاه دولت ها را بـه جعـل آن هـا (بـه خـصوص تاریخ مشترک) وا می دارد چنانکه آتاتورک به فروغی گفته بود: «شما قدر و قیمت بزرگان خود را نمی شناسید و عظمت شاهنامه را در نمـی یابیـد کـه ایـن کتاب سند مالکیت و ملیت و ورقة هویت شماسـت و مـن نـاگزیرم بـرای ملـت تـرک چنـین سوابقی دست و پا کنم » (جهانبخش ،١٣٨٧: ٢١٥).
این اقبال به فردوسی ـ آن هم در زمانی که تقریبا تمامی بزرگان شعر فارسی مانند سـعدی و حـافظ بـه باد انتقاد گرفته شدهاند ـ البته بی دلیل نبوده است ؛ اصلی ترین دلیل ایـن بزرگداشـت ـ کـه اوج آن را در برگزاری کنگرة هزارة فردوسی می بینیم ـ شکل گیری دولت ملی مـدرن (دولـت ـ ملـت ) و ایـدئولوژی ناسیونالیسم به عنوان ایدئولوژی تثبیت کننـدة دولـت ملـی مـدرن در عـصر مـشروطه و بـه خـصوص حکومت پهلوی (پدر و پسر) است .
تشکیل دولت ملی ـ که هم روشنفکران مشروطه و هم پهلـوی هـا به دنبال آن بودند ـ نیاز به زمینه هایی چون تاریخ ، زبان و سرزمین مشترک (عناصر اصلی ملـت سـازی ) داشت که بسیاری از آن ها در شاهنامة فردوسی بیش از هر اثر دیگری انعکاس پیدا کرده بـود و همـین امر سبب نکوداشت فردوسی در گفتمان مدرن ایرانی بوده است ."