چکیده:
نقد زبان حماسی در راستای تحقیقات مربوط به نقد نوعی (نقد بر اساس اصول و شـاخص هـای انواع ادبی ) است . در نقد زبان حماسی ، چگونگی به کـار رفـتن زبـان در نـوع ادبـی حماسـه بررسـی می شود، بر این اساس که بین نوع ادبی حماسه و زبان به کار رفته در آن، ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و نوع حماسی ، زبان حماسی را می طلبد. در همـین خـصوص، «نقـد زبـان حماسـی در خـاوراننامـه » موضوعی است که طی آن شاخص های اصلی زبان حماسی (وزن و قافیه ، واژگـان و ترکیبـات ، نحـو کلام، صورخیال و محتوا) در خاوراننامه مورد بررسی قرار گرفته است . به ایـن ترتیـب کـه بـا مـلاک قراردادن بخشی از این منظومه (به عنوان حجم نمونه ، بر اساس الگوهای نقد زبان شعر، به ویژه الگوهای فرمالیستی ) به بررسی زبان حماسی در این اثر پرداخته شده است . در این بررسی مشخص شده اسـت که اولا شاعر در برخی از سطوح زبان حماسی ، ازجمله واژگان و نحو متاثر از زبان فردوسی است ؛ ثانیا نوع حماسه ( دینی ) و عوامل مربوط به سبک دوره و فردی سبب شدهاند کـه زبـان حماسـی در ایـن منظومه از وحدت و یکپارچگی زبان حماسی معیار برخوردار نباشد. این مقاله و نتایج آن می تواند برای کسانی که می خواهند از چگونگی زبان حماسی و تحول آن در یکـی از حماسـه هـای دینـی پـس از فردوسی مطلع شوند، سودمند واقع شود.
In this type of criticism، the main elements that a critic takes into consideration are rhythm and rhyme، vocabulary، syntax and word order، and forms of imagination. In the standard epic language، i.e. Shahname، all these elements help the typical literary epic and recall thought epical contents، but in some epic works after Ferdowsi، it is seen that the main epical elements have been separated from context and have made the epic language oscillate and even have made it similar to lyric language. In order to find out this issue، we decided to review the main elements of epic language in a secondary epic، i.e. Ibn Hessam Khusfis Khavaranname. In this review، it has been specified that the poet has been nearly successful in using most elements of epic language including side rhymes، epic vocabulary، syntax and a fluent epic language، although unreal imaginary content has influenced the poet''s work، and as a result non-epic vocabulary and combinations have been imposed on him، and this fact has kept his language away from the sound standard epic language.
خلاصه ماشینی:
"وقتی شاعر نعرة پهلوان را بـه غریـدن رعد مانند می کند، دامنة وسیع اغراق، زیبایی آن را دوچندان می کند: یکــی نعــره زد شــیر پولادپــوش کــه از مغــز شــیران بــرآورد هــوش بلرزیـــد در بیـــشه غـــران هژبـــر تــوگفتی کــه رعــد انــدر آمــد بــه ابــر (ابن حسام، ١٣٨٦: ١٤٤، ب١١١٠-١١١١) یا وقتی شاعر تمام عناصر طبیعت را در یک اغراق وارد می کند، تصویر ساخته شده، فراگیر و جاندار است : صــهیل ســتوران میــدانشــتاب بــرآورد ســر مردگــان را ز خــواب خروشــیدن کــوس رویینــه کــاس درآورد در مغـــز شـــیران هـــراس (همــــان: ١٠٤، ب ٣٧٩-٣٨٠) عنان تنـگ بگرفـت و بفـشرد ران زمین گشت بـر گـاو و مـاهی گـران (همـــــان: ١١١، ب ٤٨٨) یا هنگامی که شاعر اغراقی می سازد که در اوج و بلندی به آسمان و خورشید می رسد؛ یعنی وسیع ترین آفاق هستی را در نظر داشته و این منتهای یک اغراق خوب است : مـــنم میـــر ســـیاف شمـــشیرزن کــه بــالای ابــر اســت شمــشیر مــن (همــــان: ١١٧، ب٦٠٦) خــروش ســواران از آن رزمگــاه ز هـامون برآمـد بـه خورشـید و مـاه (همـــان: ١٣٣، ب ٩١٥) البته شاعر اغراقهای قابل نقد هم دارد (رک: آیدنلو، ١٣٨٣: ١٩٧)؛ مثلا آنجا که شاعر بانگی رعدآسـا و هراسانگیز برای امام قائل می شود به طوریکه در یکی از این فریادها، دههزار مرد جنگی می میرند: نگــه کــرد حیــدر ســوی بــدگمان بـه چنـدان سـواران و تیـر و کمـان چنــان نعــرهای از جگــر برکــشید کــه هــوش از دل شــیرمردان رمیــد از آن هیبــــت نعــــرة مــــردوار بمردنــــد جنگــــاوران ده هــــزار (همـــان: ١٥٩، ب ١٣٨٠-١٣٨٢) ٣-٢- تشبیه از نظر بسامد عناصر ادبی در زبان حماسی ، تشبیه دومین عنصر خیال شعر حماسـی اسـت ."