چکیده:
منظومه های داستانی نظامی از حیث وجود شخصیت های قوی و ماندگار برجـستگی قابـل توجهی دارند. هدف این پژوهش بررسی شیوههایی است که نظامی در شخصیت پردازی به کار گرفته است . بدین منظور سه تن از شخصیت های داستانی او (خسرو، بهرام و اسکندر) که در مقام شهریاری نقطة اشتراک دارند، انتخاب شدهانـد. ایـن پـژوهش کـه بـه دو روش توصیفی و آماری انجام گرفته ، نشان می دهد که نظامی بر خلاف بسیاری از داستانپـردازان کلاسیک از روش نمایش غیرمستقیم بیشتر از تعریف مستقیم بهره برده است و روشهـای مورد استفادة او در پرداخت شخصیت ها با خلق و خوی شخصیت و موضوع داستان رابطة مـستقیم دارد. نظـامی در کـار خـود رونـد رو بـه پیـشرفتی داشـته و کامـل تـرین الگـوی شخصیت پردازی را در منظومة شرفنامه نشان داده است .
Nezami’s narratives-in-verse are of high importance for their monumental and eminent characters. This study intends to analyze the methods applied by Nezami while characterization. Accordingly، three of his fictional characters are chosen to be studied، including: Khosrow، Bahram and Alexander who are all alike in the case of being kings. According to this study which has applied descriptive and statistical methods، it is shown that Nezami، unlike the many classic story-tellers، has utilized the indirect presentation much more than the direct definition and his own methods of characterization has a direct correlation with the temper and moods of his characters. Nezami had a constant progress in the field of characterization and his most perfect characterization can be found in Sharafname.
خلاصه ماشینی:
"تمـامی شـکل هـای گفتـاری در معرفی صفات خلقی شخصیت ها تأثیر بسزایی داشته ، به خصوص تکگویی درونـی شخـصیت هـا که هم کشمکش های روحی آن ها را نمایش داده و هم خصلت هایی را آشکار کرده کـه شخـصیت در گفت وگو با دیگران سعی داشته آنها را پنهان کند و یا در رفتار خـود بـه عکـس آن تظـاهر مـی کـرده است ؛ مثل کشمکش عاطفی بهرام برای کشتن و نکشتن کنیزکش فتنه و کشمکش درونی خسرو بـرای مطالبة حکومت و مشغول شدن به پادشاهی یا رها کـردن تـاج و تخـت و رفـتن بـه دنبـال شـیرین و آسوده طلبی ، همچنین تضاد گفتار و رفتار خسرو نسبت بـه فرهـاد کـه در عمـل خـود را دوسـتدار او نشان می دهد و در درون برای از سر راه برداشتنش نقشه می کشد.
در داستان های نظامی نیز تفاوت های آشکاری از لحـاظ واژه گزینـی و کاربرد نحوی در گفتار شخصیت ها از پادشاه و وزیر گرفته تا مردم عادی دیده نمی شود و همه بـا یـک الگو سخن می گویند، اما امتیاز آثار نظامی بر دیگـر آثـار کلاسـیک در تناسـبی اسـت کـه لحـن گفتـار شخصیت ها با ویژگی های خلقی آنها دارد؛ مثلا خسرو در نیکویی کلام شهره است و می دانـد چطـور زنان را با سحر سخن فریفتة خود سازد، لذا در مغازله ها زبان او را آتشین و دل فریب می یابیم ؛ حـال آن که اسکندر بیشتر از آن که اهل بزم باشد، مرد رزم است و کلامش سرشـار از مفـاخره؛ حتـی جمـلات عاشقانه اش نزی وقار و صلابت دارد و با کلمات یک فرمانروای جنگاور به ستایش محبوب مـی پـردازد، نه از زبان یک شاه نازپرورد عشرتطلب ."