چکیده:
استصحاب که یکی از موضوعات پر کاربرد در علوم فقه و اصول فقه و حقوق است ، در تعریف آن آمده است : « ابقاء ما کان » یعنی حکم به بقاء آنچه در زمان گذشته بوده است . از آغاز پیدایش علم اصول فقه ، تا زمان وحید بهبهانی، علمای اصولی بر این باور بودند، دلیل حجیت استصحاب ، روایات است و استصحاب ، یک قاعده ی تعبدی و تاسیسی در هنگام شک و تردید است و در نتیجه استصحاب ، یکی از اصول عملیه است . اما اغلب علمای اصولی بعد از زمان وحید بهبهانی بر این باورند که دلیل حجیت استصحاب ، عقل و سیره و روش عقلاء است ، بنابراین ، استصحاب ، اماره ظنی (دلیل اجتهادی) است . در این تحقیق سعی شده است دیدگاه علماء در باره ی اصل استصحاب و کاربردهای آن در فقه و حقوق مورد بررسی قرار گیرد. خلاصه ی پژهش این که : اصل اسصحاب اماره ی ظنی است و در صورت فقدان دلیل در ادله ی فقاهتی برای امور مشکوک در فقه و حقوق مورد بهره برداری قرار خواهد گرفت .
Principle of mastery is one of the commonly-used matters in science/ knowledge of religious jurisprudence. It was defined as a verdict on the permanence of what was in the past. From the start of coming into existence of the science/ knowledge, the experts of jurisprudence believed that traditions were the reason for the proof of mastery and mastery was an established or for mere obedience rule in times of doubt. Consequently, the principle of mastery is one of the principles of application. However, most experts of jurisprudence after Behbahani believed that the reason for the proof of mastery is wisdom. Therefore, the principle of mastery is an inconclusive presumption of personal reasoning. In this research an attempt was made to take into consideration the attitudes of the experts of jurisprudence about the principle of mastery and its application in religious jurisprudence and law.
خلاصه ماشینی:
"و نظر عامه مراجع عالیقدر شیعه اینست که : «و لیس من مذهبنا قیاس » به این اشکال جواب های مختلف و متعددی داده شده است که بیان همه آنها در این مقاله نمیگنجد ولی برترین پاسخ ، جواب شهید صدر است که می فرماید: شکل و سازمان این استدلال در حدیث صحیح زراره بن اعین ، شکل و سازمان نزدیک نمودن مفهوم به ذهن است و هر زمانی که استدلال و استنباط به یک موضوع ذهنی باشد میتوان بر اساس وسعت و تنگنا، آن موضوع را به ذهن نزدیک کرد و حکم را توسعه یا تفییق نمود و از آنجائی که امور متمرکز در ذهن ، در عرف و سیره عقلاء عدم نقض یقین به خودی خود و از ناحیه ی خود یقین است ، و شرط نیست یقین ، خصوصیتی داشته باشد، استصحاب در همه ی موضوعات و احکامی که سابقه و علم داشته باشند، اجراء می گردد.
ب ) روایاتی مانند صحیحه معاویه بن وهب (حر عاملی، ١٤٠٩، ٢٧، ٣٣٦ و نیز فتاوای بعضی از فقیهان مثل شهید اول ، شیخ انصاری، میرزای قمی(شهید اول ، بیتا، ١، ٣٧؛ میرزای قمی، ١٤٢٧، ٢، ٧٧٩ ؛ شیخ انصاری، ١٤١٥، ٢٦١ و ٢٦٥) شهادت دادن در محکمه بر اساس اصل استصحاب جائز است و استناد به استصحاب برای شهود با این تصور که استصحاب ، فقط در جنبه عملی مطرح است و موجب احراز و اثبات متعلق خود نمیگردد، صحیح نیست زیرا شهادت باید از علم و واقع حکایت نماید و اگر استصحاب را جزء اصول عملیه بدانیم ، حاکی از علم و واقع نیست و این قول که استصحاب ، اصل عملی تنزیلی است ، کمکی نخواهد کرد زیرا تنزیل مورد استصحاب به منزله واقع ، بدون اینکه خاصیت کاشفیت داشته باشد، حل مشکل نمینماید."