چکیده:
در این مقاله به بررسی تحلیلی شخصیتهای اصلی داستان « دو زاهد » با نگاهی بر آنچه لکان از ساختمان نفسانی آدمی ارائه می دهد ، خواهیم پرداخت . ژک لکان وجود آدمی را به سه ساحت تقسیم می کند : « حیث خیالی » که همان دنیای جذابیتهای ظاهری و فریبندگی و فسون با عملکرد پرده پوشی نسبت به ضمیر ناآگاه ، است ؛ « ساحت رمز و اشارت » ساحت آرزومندی آدمی است که انقسام وجودی آدمی در آن مطرح می شود و « حیث واقع » که گویای آن است که ذات آدمی در ضمیر ناآگاه و در ماورای وجود اوست که لکان به این ماوراء، عنوان « غیر» می دهد . برای تحلیل روانی شخصیتها تکنیکهای زبانی موجود در نثر و نحو جملات ، مفید خواهد بود . زمینه اصلی داستان را سه شخصیت اصلی شکل می دهد که هر یک بر اساس ساحتی از نظریه لکان مورد بررسی قرار می گیرند. هارون الرشید نماینده حضور آدمی در ساحت رمز و اشارت است ؛ یکی از دو زاهد ( ابن عمری ) در حیث خیالی و دیگری ( ابن سماک ) با توجه به نشانه های موجود در متن احتمالا فردی است که حیث واقع را تجربه کرده است .
خلاصه ماشینی:
"ژک لکان وجود آدمی را به سه ساحت تقسیم می کند : « حیث خیالی » که همان دنیای جذابیتهای ظاهری و فریبندگی و فسون با عملکرد پرده پوشی نسبت به ضمیر ناآگاه ، است ؛ « ساحت رمز و اشارت » ساحت آرزومندی آدمـی اسـت کـه انقسـام وجودی آدمی در آن مطرح می شود و « حیث واقع » که گویای آن است که ذات آدمی در ضمیر ناآگاه و در ماورای وجود اوست که لکان به این مـاوراء، عنـوان « غیـر» مـی دهـد .
هارون الرشید نمایندة حضور آدمی در ساحت رمز و اشارت است ؛ یکی از دو زاهد ( ابن عمری ) در حیث خیالی و دیگری ( ابن سماک ) با توجه به نشانه های موجود در متن احتمالا فـردی اسـت کـه حیث واقع را تجربه کرده است .
به عبارتی دیگر در این مرحله ، کـودک بـرای نخسـتین بـار خود را به عنوان موجودیتی غیر از خویشتن خویش که همان تصویر خود اوسـت بـاز مـی شناسـد، ایـن تصویر برای او حاوی خصوصیاتی است که با حقیقت وجودی او در چنین سن و سـالی تقـارن اساسـی دارد، بدین معنی که تصویر واجد هماهنگی و انسجامی است که به مراتب با آنچه طفل در کالبـد خـویش درک و فهم می کند مغایرت دارد؛ این تفاوت موجب می گردد که کودک فریفته تصویر خـود شـده ایـن تصور باطل را در خود بپروراند که ضعف ذاتی خود را از دست داده است .
جای خالی این گمشده که همان مطلوب واقعـی (La chose ) وتمنـای غیر است ، در «حیث خیالی » با نقش مادر پر می شود ، اما هم زمان با ورود به « ساحت رمز » و نیـز ورود پدر، کودک درمی یابد که مادر مطلوب واقعی او نیست و از این پس همواره در جستجوی مطلوب واقعی خود در حرکت خواهد بود ."