چکیده:
پرسش اصلي اين مقاله، اين است كه در تاريخ فلسفه اسلامي، مسائل فلسفه اولي براساسِ چه ملاك مشخصي متمايز شده اند و آيا فيلسوفان اسلامي در مقام واقع به اين ملاك پايبند و ملتزم بوده اند يا نه؟ نگاه به آثار فيلسوفان يوناني به ويژه ارسطو و تامل در آنها، نشان مي دهد كه سخنان ارسطو در باب موضوع فلسفه اولي متشتت و گوناگون است و مسائل فلسفه اولي نيز به صورت نظام مند، ازموضوع مشخصي استنتاج و صورت بندي نشده اند.
با ورود فلسفه يوناني با همه لوازمش به جهان اسلام، فيلسوفان اسلامي، بويژه شيخ الرئيس تلاش نمودند تا به ايضاح موضوع فلسفه اولي و مسائل آن و تشريح رابطه آن دو بپردازند و ملاكي براي تشخيص مسائل فلسفي از مسائل علوم ديگر ارائه كنند. آنها غالباً، موضوع فلسفه اولي را موجود بماهو موجود دانسته و مسائل آن را مشتمل بر محمولاتي تلقي نمودند كه از عوارض ذاتي موجود مطلق محسوب ميشود. بنابرين، ملاك اصلي تشخيص و تمييز مسائل فلسفه اولي، همان عرض ذاتي بودن محمولات آن مسائل براي موجود مطلق معرفي شد؛ لكن اين فيلسوفان در مقام واقع، از مسائلي بحث نمودند كه به نظر ميرسد محمولات آنها، عوارض ذاتي موجود مطلق نيستند.
با تامل در آثار ارسطو و فيلسوفان اسلامي ميتوان دريافت كه سر اين ابهام، در اين رويكرد نهفته است كه آنها ابتدا علوم نظري را به سه علم طبيعي و رياضي و فلسفه اولي تقسيم نمودند و سپس در مقام واقع، مسائل غير قابل بحث در دو علم ديگر را به سمت فلسفه اولي سوق دادند؛ در حالي كه عرض ذاتي بودن محمولات آنها براي موجود بماهو موجود، محل ترديد است.
نوشتار حاضر بر آن است تا به تشريح و تفصيلِ مستدل و مستند ِمطالب و مدعيات مذكور بپردازد و علت اصلي عدمِ انسجام بين مسائل و موضوع فلسفه اولي در تاريخ فلسفه اسلامي را تبيين نمايد.
خلاصه ماشینی:
"با تأمل در آثار ارسطو و فیلسوفان اسلامی میتوان دریافت که سر این ابهام، در این رویکرد نهفته است که آنها ابتدا علوم نظری را به سه علم طبیعی و ریاضی و فلسفه اولی تقسیم نمودند و سپس در مقام واقع، مسائل غیر قابل بحث در دو علم دیگر را به سمت فلسفه اولی سوق دادند؛ در حالی که عرض ذاتی بودن محمولات آنها برای موجود بماهوموجود، محل تردید است.
( 270 ) پرسش دیگر در این زمینه، آن است که خود جوهرها نیز انواع مختلفی دارند؛ برخی مادی و فناپذیر و برخی دیگر نامتغیر و ثابتند؛ حال، فلسفه اولی با کدامیک از آنها، سرو کار دارد و به بررسی اوصاف آنها میپردازد؟ «ارسطو جواب میدهد که اگر جوهر نامتغیر وجود دارد، پس مابعدالطبیعه جوهر نامتغیر را مطالعه میکند، زیرا با وجود من حیث وجود سرو کار دارد و طبیعت حقیقی وجود در آنچه تغیرناپذیر و قائم بخود است، نشان داده میشود نه در آنچه دستخوش تغییر است».
( 310 ) حال پرسش این است که آیا صورت در فلسفه مشائی، بر وجود بما هو وجود عارض و کائن میشود یا بر وجود مادی عارض (کون و فساد) گشته و بعنوان یک حادث مسبوق به قوه و ماده است؟ مباحث دیگری هم در کتابهای فلسفی فیلسوفان اسلامی مورد بحث قرار گرفتهاند که بنظر میرسد محمولات آنها از عوارض ذاتی وجود مطلق محسوب نمیشوند؛ مثل مباحث معاد و نبوت."