چکیده:
بنا به عقیده فلاسفهاسلامی، ادراک ذات توسط نفس، معرفتی حضوری است؛ بدینمعنا که آگاهی نفس به ذات خود از طریق اشیاء بیرونی یا اعضای بدن و یا افعال نفس، آنچنانکه دکارت در کوگتیوی خود طرح میکند، اتفاق نمیافتد، بلکه نفس، فارغ از افعال و احوالش و با غیر فعال شدن بدن مادی همچنان مدرک ذات خود است.
فیلسوف بزرگ اسلامی، شیخالرئیس، براهین مختلفی در اثبات این ادعا مطرح کرده است که شناخته شده¬ترین آنها برهان «هوای طلق» یا «انسان معلق» است. اما با ارزیابی این براهین چنین بنظر میرسد که آنها توان چندانی در اثبات مدعای خود ندارند و در بهترین شرایط، تنها قادر به اثبات تفاوت علم نفس به خود با علم او به سایر اشیاء هستند. بنابرین بنظر میرسد یا باید برای استقلال نفس در ادراک ذات بدنبال دلایل محکمتری بود و یا نفس را در علم به ذات خود، مستقل از بدن و بخصوص مغز ندانست.
خلاصه ماشینی:
"بنابرین بنظر میرسد شیخ در این مقدمه مصادره به مطلوب انجام داده است؛ یعنی بصورت پیشینی استقلال نفس در ادراک ذات و حضوری بودن آن را در ذهن مفروض گرفته و سپس شرایط خاصی را برای تحقق آن در نظر گرفته و در نهایت نتیجه میگیرد که چون با وجود فرض تحقق این شرایط، انسان ذات خود را درک میکند، پس نفس در ادراک ذات خود وابسته به بدن و حواس ظاهری و باطنی نیست.
فرض شیخ در این استدلال گرچه بلحاظ وقوعی محال است، اما اگر در عالم خارج بتوان آن را با امری تطابق داد، حالت بیهوشی کامل یا چیزی شبیه مرگ مغزی است که هیچگونه ادراک و احساسی تحقق نمییابد؛ حال سؤال این است که در چنین شرایطی آیا باز هم نفس به وجود خود آگاه است؟ و یا در افراد مبتلا به اوتیسم حاد آیا ادراکی از ذات وجود دارد؟ بعلاوه، نکتة مهمتر اینکه برای انسانی که دائما مأنوس با ماده و بدن مادی است و کلیة ادراکات او، حتی ادراکات عقلیش ـ بصورت علل معدهـ بنحوی نیازمند آلات مادی و بدنی است و نیز شواهد و نمونههای فراوان حاکی از آن است که با اختلال در نظام بدن، ادراکات و اعمال فکری او دچار مشکل میشود، اثبات بینیازی از بدن در هر نحو از ادراک، اعم از ادراک ذات، نیازمند مؤونه بسیار است؛ این در حالی است که حکمای متقدم اسلامی براحتی با فرض قطع ارتباط و خاموش شدن کلیة ادراکات بدنی، استقلال نفس را در ادراک ذات اثبات مینمودند."