چکیده:
در نوشتار حاضر اصالت قاعده امکان اشرف بمثابه قاعده یی اشراقی بررسی میگردد. برغم قول مشهور درباره این قاعده مبنی بر ریشه یی یونانی داشتن، مدعای این نوشتار آن است که قاعده از لوازم مکتب اشراق است و مشائی دانستن آن با اصول مشائیان سازگاری ندارد. این مدعا از دو جهت به اثبات خواهد رسید؛ جهت اول، بیان شواهدی از آثار خود شیخ اشراق و شارحان مکتبش و اینکه چگونه نحوه بیان شارحان موجب چنین تصوری شده که این قاعده سابقه یی قبل از مکتب اشراق دارد. جهت دوم بررسی لوازم مکتب اشراق است و اینکه شیخ اشراق از این قاعده در اثبات اصول فکری مکتبش بهره برده، حال آنکه این مسائل از نظر مکتب مشاء مردود است. بنابرین جستجوی پیشینه یی قبل از سهروردی برای این قاعده خطاست.
خلاصه ماشینی:
"مسئله نوشتار حاضر آن است که قاعده امکان اشرف، یک قاعدة اشراقی است یا مشائی؟ برای بررسی این مسئلة کندوکاو دربارة پرسشهای ذیل ضروری است: عوامل ایجادکنندة تشتت آراء محققین دربارة سرچشمه و اصالت این قاعدة فلسفی چیست؟ آیا بیان شیخ اشراق در نگاشتههایش موجب این شده که قاعده ارسطویی شناخته شود؟ اگر در آثار شیخ اشراق شاهدی موجود است که نام ارسطو را ذکر کرده نیت اصلی آن از این نام بردن چه بوده است؟ آیا میتوان برای بیان او توجیهی آورد؟ آیا شارحان مکتب اشراق نیز در تحقق سیر تاریخی مشهور مؤثر بودهاند؟ نام ابنسینا از چه زمانی و توسط چه کسی به این سیر تاریخی افزوده شد؟ اگر بپذیریم که این قاعده ریشهیی مشائی دارد، آیا این قاعده با مبانی مشائین سازگاری دارد؟ برای پاسخ به سؤالات مذکور در این نوشتار از دو جهت بررسی صورت میگیرد؛ نخست، واکاوی آثار سهروردی و درک قصد او از چرایی به میان آوردن نام ارسطو، همچنین چگونگی تبیین شارحان حکمت اشراق و قائلین به این قاعده در آثارشان و دوم، میزان وابستگی و نیاز حکمت اشراق به چنین قاعدهیی و نشان دادن عدم سازگاری این قاعده با اصول مشائین.
بنابرین اگر میرداماد در بیان پیشینة این قاعده نامی از ابنسینا و همچنین فارابی میبرد، شاید به پیروی از شیخ اشراق که اجمال قاعده را به ارسطو نسبت داده تا بهرهگیری و توجه به محتوای قاعده را دارای سابقه معرفی کند، او نیز در همین راستا مقصود اصلیش عرضه و معرفی شواهدی از بین فلاسفة اسلامی پیش از سهروردی بوده که از مضمون آن استفاده کردهاند."