چکیده:
شک و یقین دو حالت نفسانیند که در فرایند شناخت انسانی، معرفت ظنی و معرفت یقینی را شکل میدهند. معرفت ظنی بیشتر در قلمرو علوم تجربی و معرفت یقینی بیشتر در قلمرو برخی از علوم غیرتجربی همانند فلسفه، منطق، ریاضیات و عرفان حاصل میشود. در تاریخ فلسفه، فیلسوفان اغلب بدنبال معرفت یقینی بوده و نیل به حقیقت را ممکن میدانستند. اما در برابر آنها، شکاکان حصول چنین معرفتی را ناممکن میدانستند و قائل به هیچ حقیقتی نبودند. رویارویی این دو گروه همواره بخشی از تاریخ فلسفه را تشکیل داده است. این مواجهه در فلسفه معاصر و در پی بحثهایی که در معرفت شناسی جدید مطرح شده، هم در فلسفه اسلامی و هم در فلسفه غرب، جان تازه یی گرفته است. از یکسو فیلسوفان معاصر مسلمان کوشیده اند با نفی دیدگاه شکاکان از مبانی معرفت شناختی قوی فلسفه اسلامی دفاع کنند. آنها در معرفت شناسی قائل به واقعگرایی شدند و تفسیر مبتنی بر اید ئالیسم ذهنی را از شناخت رد کردند. از سوی دیگر، دست کم برخی از فیلسوفان معاصر غرب کوشیده اند با در میان آوردن دیدگاههای جدید، پاسخهایی به شبهات شکاکان بدهند. در این پژوهش میکوشیم در مطالعه یی تطبیقی تلاش گروهی از فیلسوفان دو طرف را ارزیابی کنیم و البته درنهایت نتیجه خواهیم گرفت که پاسخ فیلسوفان اسلامی هم در گذشته و هم در دوره معاصر از پایه و اساس استوارتری برخوردار است.
خلاصه ماشینی:
"در طول دوره هزار ساله قرون وسطی، یعنی از انقراض دولت روم غربی تا فتح استانبول بدست سلطان محمد فاتح، بواسطه حاکمیت کلیسا و وجود تعصبات دینی در اروپا، شکاکیت چندان مجالی برای ظهور پیدا نکرد و یکی دو نفری که هم بعد از جنگهای صلیبی و تماس غربیان با اندیشههای فیلسوفان اسلامی ظاهر شدند، بیشتر از لحاظ دینی شکاک بودند و توان تشکیک در مبانی فلسفی را نداشتند و اگر مشاهده میشود که در اواخر این دوره کسانی چون سیژر بارابانت و راجر بیکن متأثر از فلاسفه اسلامی و یهودی به نقد ارسطو پرداختند، آنها در حقیقت شکاک بمعنی فلسفی نبودند، بلکه هدفشان دفاع از علم تجربی و روش استقرائی بود.
این موضع علامه در برابر فرد شکاک که تقریبا موضع مشترک فیلسوفان اسلامی است، بنیان عقلی استواری دارد که سرگذشت فلسفه غرب در دوره جدید نیز آن را تأیید میکند و آن اینکه وجود عالم خارج و کاشفیت علم، اموری بدیهی هستند و نمیتوان بر آنها حجتی اقامه کرد.
بنابرین در نزاع فکری میان خداگرایان و مادهگرایان اگر گروه دوم از گروه اول بر وجود خدا طلب دلیل میکنند، باید به ایشان توجه داد که آن دلایل در جای خود قابل دفاع هستند، اما حق این است که تاکنون هیچ فیلسوفی نتوانسته است وجود جسم را با دلیل عقلی ثابت کند و به بیان کانت، این رسوایی برای فلسفه و بلکه عقل بشری باقی است که قادر به اثبات وجود اشیاء خارج از ما نیست و نمیتواند هیچ برهان رضایتبخشی در برابر تردیدهای فرد شکاک اقامه کند."