چکیده:
این مقاله بر رویکردهای روششناختی و نظری در مطالعات ادیان» در دو دهه آخر قرن
تحقیق پرسشی اساسی را مطرح میکند: اگرچه دین پدیدهای اجتماعی و اصلی در هند
ادیان به عنوان رشتهای تحصیلی در عرصة آکادمیک هند وجود نداشته است؟ در
کوشش برای یافتن پاسخ این پرسش» موضوعات بنیادی دیگری همچون مفهوم
عقلانیت و دین» دین به مثابه موضوعی شخصی, سیاست استعماری و غیره مطرح
میشود. این مسائل عمدتا پایه و اساس دلایلی است که استادان دانشگاههای هند برای
نبود آدیان تطبیقی و تاریخ آدیان به عنوان رشتهای دانشگاهی در هند مطرح میکنند.
این مقاله همچنین میکوشد برخی موضوعات واقعی در پس این دلایل را بررسی کند.
در پایان» این تحقیق به تعیین برخی از انواع اصلی مطالعانی که در دو دهه آخر قرن
بیستم به وجود آمدهاند میپردازده و رویکردهای روش شناختی آنها را میکاود.
خلاصه ماشینی:
آیـا علت آن این است که چنین رشته ای ریشـه در عقلانیـت گرایـی غربـی دارد کـه عمومـا مطالعات علمی اجتماعی را هدایت میکند؟ آیا فقط بدین سبب است که ایـن رشـته در مؤسسات دانشگاهی غربی به وجود آمده ، جـایی کـه دیـن لزومـا موضـوعی شخصـی نیست ، بلکه امری بیش از حد عقلانی تلقی مـیشـود، و از ایـن رو از زنـدگی شخصـی انسان ها فاصله گرفته است ؟ آیا به این دلیل است که این رشـته محصـول سیاسـت هـای استعماری تلقی میشود؟ یا به سبب آن است که در بستر هند، دین یعنی عمـل کـردن و نه درک عقلانی پیامدهای مختلف نه چندان مستقیم و آشکار آن ؟ تک تک این دلایل یـا همه آنها میتواند دلایلی معتبر یا عذری ناموجه برای فقدان شـکلی از مطالعـات ادیـان باشد که عمدتا در دنیای غرب پدید آمده است .
اگـر عقلانیـت مقوله ای مشترک در همه فرهنگ ها است ، چرا چنین تفاوتی بر سر راه مـا وجـود دارد؟ چرا برخی از رشته ها با وجود آنکه در نهادهای غربـی سـاخته شـده انـد (مـثلا فیزیـک جدید، فناوری فضایی و غیره ) بیگانه با فرهنگ هند دیده نمیشوند، اما بـه رشـته هـایی که رنگ و بـوی مـذهبی و فرهنگـی دارنـد، بـا سـوءظن نگـاه مـیشـود کـه مبـادا در دانشگاه های غرب ایجاد شده باشند؟ بنابراین ، این استدلال که عقلانیت مقولـه ای غربـی است و به همین سبب در مطالعات ادیـان و در قلمـرو فرهنگـی خـاص هنـد مفیـد یـا معنادار نیست ، اعتباری ندارد.
Doniger, 1980; Winslow, 1980; Douglas, 1970; Leslie, 1994; Ramaswamy, 1996t, 1997; Caldwell, 1999; Sikri, 1999.