چکیده:
در قرن ششم، شاهد تحولات شگرف و بنیادینی در عرصه هنر هستیم تا حدی که نخستین بارقه های تعالی و پیچیدگی در هنر دوران اسلامی در این دوره مشاهده می شود. این اتفاق برای شعر نیز می افتد و تصویرهای شعری به یک باره از آن ساحت ساده سبک خراسانی خارج می شوند و پا به اقلیم پیچیدگی و مفهومی شدن می گذارند. این روند رو به پیچش به واسطه عنصرها و ابزارهایی صورت می گیرد که در مسیر سلوک به سازه تصویرها افزوده شده است؛ عناصری چون شگردهای آمیغی یا صناعات کنایه محور. این مطالعه که به روش کمی و آماری نوشته شده است، به بررسی آماری و مقایسه ای دو گروه از شگردهای ادبی منفرد و آمیغی در 500 بیت از شعر نه شاعر زبان فارسی - از قرن ششم تا قرن هشتم - می پردازد. نتیجه پژوهش نشانگر حضور و وفور شگردهای آمیغی در تصویرهای قرن ششم است. در قرن هفتم، شاعران چندان تمایلی به بهره گیری از شگردهای آمیغی و آفرینش تصویرهای پیچیده ندارند و تصویرها عمدتا ساده اند، اما در قرن هشتم شاهد باززایی و تداوم بهره گیری از شگردهای آمیغی در آفرینش تصویرهاییم.
خلاصه ماشینی:
٢-٢-١- تحلیل شگردهای تصویرساز شعر سعدی در نمودار زیر که بر اسـاس شـمار صـناعات ادبی مسـتخرج از ٥٠٠ بیت نخسـت بوسـتان رسم شده است ، میتوان میزان به کارگیری شاعر از عناصر بلاغی مورد نظر را مشاهده کرد: (رجوع شود به تصویر صفحه) نمودار ٤- شمار شگردهای بررسیشدة بوستان بر اســـاس داده هـای نمودار بـالـا، صـــناعت منفرد «کنایه » با ٢٠٠ مورد بهره گیری (٥٧ درصـــد) برجســته ترین عنصــر بلاغی شــعر ســعدی اســت و پس از آن شــگردهای بلاغی «تشــبیه » با کاهشــی چشـمگیر فقط ٦١ مرتبه (١٨ درصـد) و «اسـتعارة مصـرحه » با ٤٦ دفعه اسـتعمال (١٣ درصد) استفاده شـده اسـت .
برای نمایاندن حضور شگردهای آمیغی در تصویرهای سلمان ، غزل کوتاه ٨٥ بررسی میشود: سـرو خواند با تو خود را راست ، اما راست نیست سـرو را این حسـن و زیبایی که قدت راست ، نیست راســتی را ســرو بس رعناســت اما این که باد در ســرافکندســت ، یعنی با تو هم بالاســت ، نیســت قصــد جانم میکنی، من خود فدایت میشــوم گر تو پنداری که تقصـیری که هست از ماست نیست (همان : ٢٧٨) در دو بیت نخست این غزل ، چهار بار از شگرد آمیغی «استعاره ی ایهامی کنایه » استفاده شده است : کنایه هایی انسـانی («خود را راست خواندن »، «رعنا بودن »، «باد در سر افکندن » و «هم بالای کسی بودن ») + «اسـتعارة مکنیه » (نسـبت دادن کنایه به «سرو») + «ایهام » (وجود صورت واقعی کنایه در مستعارمنه و بیربطی آن به مفهوم کنایی آن در حوزة انسانی) = صناعت «استعارة ایهامی کنایه ».