چکیده:
در لوایح کتبی دولتها در قضیه رأی مشورتی کوزوو، سه رهیافت و دیدگاه در خصوص جایگاه حق تعیین سرنوشت خارجی در زمینهای غیراستعماری مطرح گردید. گروهی از دولتها (کشورهای آسیایی، آفریقایی و برخی دولتها اروپایی) بر این اعتقاد بودند که خارج از وضعیت استعماری، هیچگونه حقی برای جدایی یکجانبه گروههای قومی وجود ندارد و حقوق بینالملل معاصر بنا بر اصول حاکمیت و تمامت ارضی هرگونه تلاش یکجانبه برای تجزیه دولتها را نامشروع میداند. از سوی دیگر برخی دولتها (عموماً کشورهای غربی و امریکا) بر این اعتقاد بودند که در حقوق بینالملل معاصر هیچگونه حکمی مبنی بر ممنوعیت جدایی یکجانبه وجود ندارد مگر موجویت واحد تازه استقلال یافته ناشی از کاربرد غیرقانونی زور باشد. در رهیافت سوم، گروهی دیگر از دولتها (علاوه بر کشورهای غربی و امریکا) معتقد بودند که حقوق بینالملل علیالاصول جدایی یکجانبه را نامشروع میداند مگر آنکه اعلام جدایی و استقلال به موجب تئوری «جدایی چارهساز» صورت پذیرد، یعنی در اوضاع و احوالی اعلام استقلال انجام شود که حقوق بنیادین گروه مربوط به صورتی وسیع نقض شده باشد یا حکومتی وجود دارد که نماینده تمام مردم متعلق بدان سرزمین نیست و آنان مورد حمله مسلحانه آشکار حکومت مرکزی قرار گیرند. اعلام جدایی یکجانبه کوزوو به موجب نظریه اول، مغایر حقوق بینالملل شناخته شد و طبق نظریه دوم، جدایی یکجانبه کوزوو موافق مقررات حقوق بینالملل تشخیص داده شد. طرفداران نظریه سوم در انطباق مصداق بر حکم دچار اختلاف شدند. روسیه و رومانی معتقد بودند که کوزوو مصداق بهرهمندی از تئوری جدایی چارهساز نیست اما کشورهای غربی، استقلال کوزوو را از جمله به موجب این تئوری مجاز دانستند.
خلاصه ماشینی:
در رهیافت سوم ، گروهی دیگر از دولت ها (علاوه بر کشورهای غربی و امریکا) معتقد بودند کـه حقوق بین الملل علی الاصول جدایی یکجانبه را نامـشروع مـی دانـد مگـر آنکـه اعلام جدایی و استقلال به موجب تئوری «جدایی چاره سـاز» صـورت پـذیرد، یعنی در اوضاع و احوالی اعلام استقلال انجام شود کـه حقـوق بنیـادین گـروه مربوط به صورتی وسیع نقض شده باشد یا حکومتی وجـود دارد کـه نماینـده تمام مردم متعلق بدان سرزمین نیـست و آنـان مـورد حملـه مـسلحانه آشـکار چکیده : حکومت مرکزی قرار گیرند.
ما خود را بار دیگر به حمایت از تمامی تلاش هـا متعهـد مـیدانـیم کـه برابـری حاکمیـت دولت ها، احترام به تمامت ارضی دولت ها و استقلال سیاسی آنها، حل و فصل اختلافات بـا شیوه های مسالمت آمیز و رعایت اصول عدالت و حقوق بین الملـل ، حـق تعیـین سرنوشـت مردمی که تحت سلطه استعماری و اشغال خارجی هستند، عـدم مداخلـه در امـور داخلـی دولت ها، احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی، احترام به حقـوق برابـر بـرای همگـان بدون تمایز از حیث نژاد، جنس ، زبان یا مذهب و همکـاری بـین المللـی در حـل و فـصل 31 مشکلات اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی یا بشردوستانه بین المللی مقرر میدارد» دولت هایی که معتقد به ممنوعیت مطلق جداییطلبی در وضعیت هـای غیـر اسـتعماری بودند به رویه شورای امنیت نیز در تأیید نظر خود استناد نمودنـد.