چکیده:
هرمنوتیک فلسفی به بررسی و تحلیل تفسیر متون میپردازد. خاستگاه این دانش، فلسفه غرب است و با نام فیلسوفانی مانند هیدگر و گادامر پیوند خورده است. در بین اندیشمندان مسلمان، بررسی فرایند تفسیر قرآن و تحلیل کم و کیف تأثیر پیشفهمها و گرایشهای مفسر در تفسیر او سابقهای دیرینه دارد. در عرصه دینپژوهی اسلامی معاصر نیز برخی نواندیشان با اقتباس از آموزههای هرمنوتیک فلسفی رائج در غرب و با رویکردی حداکثری، تأثیرپذیری معرفت دینی از معارف بشری را تئوریزه کردهاند. تأثیر برخی از پیشفرضها به عنوان «مبانی تفسیر قرآن» مورد وفاق همگان است؛ اما آنچه مورد اختلاف در بین صاحبنظران این عرصه میباشد عبارت است از تأثیر پیشفهمهای فلسفی، کلامی، عرفانی، روانشناختی، سیاسی و .... و نیز تأثیر انتظارات و علائق مفسر در تفسیر قرآن. در این مقاله با روش توصیفی – تحلیلی، رویکردهای هرمنوتیک فلسفی در تفسیر قرآن را مورد تحلیل و بررسی تطبیقی قرار داده و با تقسیم این رویکردها به افراطی، تفریطی و اعتدالی به بررسی و نقد دو رویکرد اول پرداختهایم؛ سپس با تبیین و تثبیت رویکرد اعتدالی، عقلانیت و طهارت نفس را به عنوان شرایط لازم جهت استفاده از پیشفهمها و گرایشها معرفی کردهایم.
خلاصه ماشینی:
در این حوزه، رویکرد سومی وجود دارد که ضمن تحذیر مفسر از تحمیل دیدگاههای شخصی یا مکتبی خود و تأکید بر ضرورت ارائه تفسیری منطبق با مراد متکلم، معتقد است علاوه بر قواعد و ضوابط مرسوم در فهم یک متن، مفسر میتواند، بدون اینکه مبتلا به «تفسیر به رأی» شود، از مبانی دیگری نیز استفاده کند.
اگر رویکردهای اول و دوم را افراطی و تفریطی و رویکرد سوم را اعتدالی بدانیم و بخواهیم از رویکرد سوم حمایت کنیم، پرسش اصلی این است که: یک مفسر چگونه میتواند هم از «تفسیر به رأی» مصون و مأمون باشد و هم، مبانی و پیشفهمها و گرایشهای خود را نیز در فرایند تفسیر دخالت دهد؟ آیا میتوانیم برای یک تفسیر درست و منطبق با مراد جدی متکلم، ملاکی ارائه دهیم که علاوه بر پرهیز از «تفسیر به رأی»، برخی از ادعاهای علم هرمنوتیک فلسفی را با قرائتی اعتدالی (و نه افراطی) بپذیریم؟ تاکنون تحقیقات ارزشمند و متعددی دربارة مبانی تفسیری، تأثیر معرفت بشری در معرفت دینی، رابطة هرمنوتیک و تفسیر قرآن و نقض و ابرامهای گوناگونی در این حوزه انجام و بهصورت کتاب یا مقاله عرضه شده است؛ اما بهنظر میرسد، پاسخ به پرسش فوق و ارائه معیار معقول و مشروعی که براساس آن، هم بتوان تأثیر پیشفهمها را پذیرفت و هم تفسیر قرآن از شائبه «تفسیر به رأی» محفوظ بماند، حلقه مفقودهای در این حوزه از جستارهای تفسیری میباشد.