چکیده:
آموزش سواد رسانهای در ایران به شکل رسمی و غیررسمی در حال گسترش است و نیاز به متون یا منابعی وجود دارد که بهطور علمی شاخصهای مناسب برای محتوای آموزش را شناسایی و ارائه کنند. با توجه بهاینکه مخاطب مستقیم و غیرمستقیم این آموزش، کودکان هستند، در این مقاله با انتخاب رویکرد کودکمحور به رابطه کودک با رسانه، مدلهای برساختگرای آموزش سواد رسانهای مطالعه و تحلیل میشوند. این مطالعه با استفاده از روش تحلیل ثانویه مبتنی بر اسناد، ویژگیهای روش و محتوای مناسب برای آموزش سواد رسانهای را مشخص میکند. این پژوهش نشان میدهد که شیوه آموزش باید از حالت یکسویه به چند سویه، و از تکگویی به گفتگویی تغییر کند. همچنین لازم است محتوای آموزشی در دو سطح نظری و عملی به کودکان یاد داده شود. در سطح نظری کودکان متناسب با سن خود، مبانی مفهومی رسانه را با تاکید بر مفهوم بازنمایی و واژگان اصلی علم مطالعات رسانه یاد میگیرند و با شناخت روش نشانهشناسی از آن برای تحلیل رسانهها استفاده میکنند. در سطح عملی نیز مهارت تولید رسانهای، نقد و بازخورد دادن را یاد میگیرند. سه شاخص اصلی برای انتخاب محتوای مناسب نظری و عملی عبارت از یادگیری مفهوم بازنمایی، خودکارآمدی، و بازاندیشی هستند.
خلاصه ماشینی:
در این رویکرد کودکان تماشاگران منفعلی محسوب میشوند که الف ) بییندگان 1 Austin and Johnson 2 Child-centered Versus Media-centered Approaches آسیب پذیری هستند که مثلا آن قدر جلوی صفحه تلویزیون نشسته اند که کرخ و بیحال شده اند، و ب ) محتوای رسانه را به مثابه جایگزین سطحی فعالیت های شناختی، تخیلی، اجتماعی، و فیزیکی مصرف میکنند (٢٠٠٠ ,Valkenburg ).
موضوع های مورد توجه این پژوهش ها را در سه دسته میتوان تقسیم بندی کرد: الف ) ضرورت آموزش سواد رسانه ای به کودکان ؛ دانش آموزان تهرانی به دلیل ضعف بعد ادراکی سواد رسانه ای ، قادر به انتخاب آگاهانه از میان فرستنده های متعدد، عمل مستقل و کنترل در مرحله مصرف نیستند و نیازمند آموزش هستند تا به ابزار تحلیل و ارزیابی تولیدات رسانه ای مجهز شوند.
در این دیدگاه ، محتوای رسانه ، منبع گفتگوی مشترک برای گروه های همالان است (١٩٩٨ ,Garitaonandia &Suess, Suoninen )، که مبنای مشترکی از میراث فرهنگی برای آنها فراهم میسازد، بنابراین دسترس پذیری شان برای ساخت بازی/ نمایش و داستان و تالیف را تسهیل می سازد (١٩٨٢ ,McCain &James ).
دلیل سوم برای انتخاب رویکرد برساخت گرایی به مثابه مبنایی برای تدوین محتوای آموزش سواد رسانه ای به کودکان این است که مفهوم همگانی کردن ذیل مفهوم کلی "ارتباطات عمومی علم " قرار میگیرد که رویکرد برساخت گرایانه به رابطه علم با جامعه دارد ( ,Trench ٢٠٠٨ ؛ ٢٠٠٨ ,Bucchi).