چکیده:
نظام نورمحور شیخاشراق، سلوک معنوی را به شهود «نورالانوار» در قالب مراتب و ساحات نورانی تفسیر میکند. نورالانوار روشنکنندۀ عالم و صاحب مقام پادشاهی است که در اوستا از آن به «خورنه» و در زبان فارسی به «فرّ» تعبیر شده است؛ فرّ موهبتی الهی است که فرد برخوردار از این مقام را شایستۀ خلافت و پادشاهی میکند. سهروردی تصریح میکند انسان کامل که از آن با نامهایی نظیر نور اسپهبدی، نورهای مینوی، کدخدای عنصریات، فرشتۀ اورمان اسپهر، روانبخش و... یاد شده، صاحب مقام خرّه کیانی، شهریاری و فرهمندی است. سهروردی والاترین مقام را از آن خسروانی میبیند که در ساحت وجودی ایشان انوار جلال و جمال الهی جمع شده و در حقیقت اینان تجلی تام الهی بر زمینند. در مقابل، ملاصدرا با رویکردی وجودمحور بسراغ ویژگیهای انسان کامل میرود؛ او انسان کامل را آیینۀ تمامنمای حق و تجلی اسماء و صفات الهی میداند و معتقد است این جامعیت اسمائی او را شایستۀ خلیفهاللهی کرده است. دغدغۀ نوشتار حاضر پاسخ به این پرسش است که انسان کامل و مصداق آن، با توجه به مبانی متفاوت نور و وجود در این دو مکتب فلسفی چیست؟ ملاصدرا چون وجود را اصیل میداند و هستی و تمامی کون و مکان را با رهیافتی وجودی رصد میکند، مصداق انسان کامل را در رسیدن به مرتبۀ اعلای وجود و تجرد تام عقلی (مقام لایقفی) میداند؛ درحالیکه سهروردی بر این باور است که مصداق انسان کامل شامل هر فردی است که به مقام خرّۀ کیانی و مرتبۀ شهود رسیده باشد.
خلاصه ماشینی:
دغدغۀ نوشتار حاضر پاسخ به این پرسش است که انسان کامل و مصداق آن، با توجه به مبانی متفاوت نور و وجود در این دو مکتب فلسفی چیست؟ ملاصدرا چون وجود را اصیل میداند و هستی و تمامی کون و مکان را با رهیافتی وجودی رصد میکند، مصداق انسان کامل را در رسیدن به مرتبۀ اعلای وجود و تجرد تام عقلی (مقام لایقفی) میداند؛ درحالیکه سهروردی بر این باور است که مصداق انسان کامل شامل هر فردی است که به مقام خرّۀ کیانی و مرتبۀ شهود رسیده باشد.
برای این واژه تعاريف دیگری نیز ذکر شده است که برآیند همة آنها این است که دارندۀ صفت کمال هیچگونه نقصان و کمبودی ندارد و اگر بخواهیم انسان را واجد چنین صفتی بدانیم باید گفت که انسان کامل با توجه به این تعاریف، انسانی جامعِ جمیع اسماء و صفات الهی، صورت کاملی از هستی و تکاملیافتهترین نشئۀ وجود است.
سهروردی ضمن دستهبندی حکما بیان میکند که صاحب حکمت و دانشی که خلیفۀ خداوند بر زمین است، جزء کدام دسته قرار میگیرد؛ او پس از بیان طبقات مختلف حکما (شیرازی، 1388: 26-25؛ سهروردی، 1377الف: 20) اظهار میکند که کدامیک از این حکیمان لایق قبول مقام خلافت الهی است: هرگاه اتفاق بیفتد که زمانی حکیمی آید که هم متوغل در تألّه باشد و هم بحث، او را ریاست تامّه میباشد و خلیفه و جانشین خدا اوست...
از نظر ملاصدرا انسان تنها موجودی است که بالقوه دارای کمالاتی است، بگونهيی که او را خلاصۀ جهان و عالم صغیر میداند (ملاصدرا،1380: 242-243) که میتواند با طی کردن مراتب و مراحل سلوک بالقوههای درونی خود را به فعلیت رساند تا آنجا که مصداق اسماء و صفات الهی و آیينۀ تمامنمای کمالات حق تعالی باشد.