چکیده:
یکى از علومی که در فهم، ترجمه و تفسیر کلام الهى تأثیر مستقیم دارد، «علم قرائات قرآن کریم» است. به همین سبب، این علم از دیرباز، موردتوجه مفسران قرآن بوده و تلاش جمعىِ ایشان بر این بوده که با توجه به قرائتهای مختلف و تأثیر دادن آنها در فهم قرآن، بتوان بهترین برداشت را مطابق قرائت مقبول عرضه نمود. همین اثرگذارى، در تفسیر نیز خود را مینمایاند. پرسشی که این پژوهش درصدد پاسخگویی به آن است آنکه اختلاف قرائات در فهم و تفسیر برخی از آیات سوره بقره چه تأثیری دارد؟ لذا پس از مرور بر تعاریف و عناوین پایهای، فرش الحروف آیات سوره بقره که اختلاف قرائات از میان هفت قرائت مشهور (قرائات سبع)، بر تفسیر آنان تأثیر دارند شمارش و مورد بررسی و مقایسه قرارگرفته است. از رهگذر این بررسى و مقایسه، میزان تطابق برخی تفاسیر با روایت حفص از عاصم بهعنوان مشهورترین قرائت در میان مسلمانان مشخص خواهد شد.
One of the scholars who have a direct influence on the understanding, translation, and interpretation of the Divine Word is the "science of recitation of the Holy Quran". For this reason, this science has long been the focus of Qur'anic commentators and their collective endeavor was to provide the best understanding according to the accepted reading, given the different readings and their effect on the understanding of the Qur'an. The same effect manifests itself in interpretation. The question that this study seeks to answer is how does the difference in the interpretation of the verses affect the understanding and interpretation of some of the verses of Surat al-Baqara? Therefore, after reviewing the basic definitions and titles, the carpet of al-Haruf verses of Surat al-Baqarah, which has the difference of readings among the seven famous recitations (sublime readings), has been interpreted and compared. Through this review and comparison, the extent to which some interpretations of Baruwait's purity of Assam will be recognized as the most popular reading among Muslims will be determined.
خلاصه ماشینی:
در اين پژوهش برآنيم تا بيان کنيم که آيـا تـأثير قرائـات از قبيـل تغييـرات بنيـادين در مفهوم و معناي قرآن است به گونه اي که بتواند حکمي از احکام شريعت يا اصول اعتقادي را دگرگون سازد يا صرفا منجر به تغييرات جزئي و قابل اغماض در تفسـير و معـاني آيـات مي شود و آيا با بررسي تفاسير و دستيابي به کيفيت برخورد مفسران با اين مسئله ، مـي تـوان مشکل اختلاف قرائت را در اين آيات روشن کرد؟ آيا مفسران ، بـه يـک انـدازه ، بـه ايـن مسئله پرداخته اند؟ اين پژوهش علاوه بر اطلاق عموميت اين امور در اختلاف قرائات ، اين امر را به ويژه در سـوره بقـره بررسـي مـي کنـد.
آيت الله سيد عبدالحسين طيب نيز آوردن «لا تعبدون » به نحـو خطـاب و به صورت خبر را، از محسـنات بديعيـه دانسـته کـه بـه کـلام لطافـت خاصـي مـي بخشـد (طيب ،١٣٧٨،ج ٢،ص ٧٨)؛ اما ابوالفتوح رازي قرائت ابن کثير، حمزه و کسائي را برگزيده و اين فعل را به صورت غايب معنا و تفسير کرده اسـت و مـي گويـد: «آنـان کـه بـه غايـب خوانند، گويند: ضمير به بني اسرائيل برمي گردد؛ و آنان که بر خطاب خوانند، باقي آيـه را هم بر خطاب حمل کنند.
در يک يا چنـد مـورد، نواقصـي نسـبت بـه مفهـوم روايـت حفص وجود دارد (مانند آيات ٩٠، ١٠٥، ١٩٧، ٢٥٤) از ميان تفاسيري که در اين پژوهش موردبررسي قرار گرفت کمترين مطابقت بـا روايـت حفـص از قرائـت عاصـم ، بـه تفسـير روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن از حسين بـن علـي ابوالفتـوح رازي و تفسـير کشف الاسرار و عده الابرار از رشيد الدين احمد بـن ابـي سـعد ميبـدي اسـت ؛ کـه تمايـل ميبدي بيشتر به قرائت نـافع مـدني؛ و تمايـل ابوالفتـوح رازي بـه قرائـات حمـزه و کسـائي کوفي، بيش از ساير قرائات است .